متن شهادت شاهد ۴۳۶در دادگاه مردمی آبان

 شاهد عینی شلیک به مردم حاضر در محل تجمع

نام و نام خانوادگی شاهد:  محفوظ است

محل زندگی شاهد: محفوظ است

جنسیت:  مرد

مکانی که درباره‌ی آن شهادت می‌دهد:  محفوظ است

وضعیت شاهد:  مجروح. بازداشت شده. در زندان شکنجه  شده و مورد شکنجه‌ی جنسی قرار گرفته است.

نوع شهادت در دادگاه:  محافظت شده

متن شهادت

من روز ۲۶ آبان تیر خوردم.  ما حدود ۵-۶ هزار نفر بودیم که تظاهرات می‌کردیم. عصر یک دفعه دیدیم مامورهای لباس شخصی از بالای پشت‌بام به یک نفری که گوشه‌ی خیابان ایستاده بود و نگاه می‌کرد، تیر زندند و مغز او را ترکاندند. مردم هم عصبانی شدند حمله کردند به سمت مامورهایی که آن طرف سنگر گرفته بودند. بعد چند مینی‌بوس آمدند به حالت سنگر مقابل مردم ایستادند، شلیک می‌کردند، هم ساچمه‌ای بود و هم  کلاش.

هوا تاریک شده بود که مامورها به سر یک زنی که نزدیک من بود شلیک کردند.  بعد هم به من تیر زدند. یک دختر ۱۴ ساله و یک پسر ۲۰ ساله را هم  در همان موقع کشتند.

من خونریزی داشتم. یک نفر من را در یک ماشینی گذاشت و برد بیمارستان. کل راهروی بیمارستان پر از مجروحان تیرخورده بود. در بیمارستان یکی ماموری آمد مشخصاتم را نوشت. چند روز بعد، نیروهای بسیجی یا سپاهی ریختند تو بیمارستان، مجروحانی که می‌توانستند راه بروند را بلند می‌کردند می‌بردند، آن‌هایی که نمی‌توانستند راه بروند می‌گفتند باید مشخصات‌ت را بگویی.  امنیت اطلاعات به بیمارستان گفته بود زمانی که  این مجروحان می‌خواهند ترخیص شوند بلافاصله زنگ بزنید ما می‌آییم دنبال‌شان و می‌بریم‌شان.

من را  در حالی که نمی‌توانستم راه بروم از بیمارستان دستبند زدند و بردند. در زندان یک بچه‌ی زیر ۱۵ سال هم بود که تیرساچمه‌ای خورده بود. ۱۰ نفر دیگر هم مثل من مجروح بودند. وقتی در زندان بودم من را انواع و اقسام شکنجه‌های جسمی و روحی کردند. من را شکنجه‌ جنسی کردند. خانواده‌ام را تهدید به مرگ می‌کردند.  

وقتی من را بازداشت کردند. من هنوز در اثر جراحت حالم بد بود. درد داشتم. وقتی راه می‌رفتم فشارم می‌افتاد، توی زمستان خیس عرق می‌شدم، یکهو از حال می‌رفتم می‌نشستم یک گوشه.  با این حال، من را از سقف آویزان می‌کردند. من را در این حالت چند ساعت نگه می‌داشتند و بعد می‌امدند و بازجویی می‌کردند. هرروز حداقل یک ساعت اینجوری بودم. چک و لگد و ضربه زدن به سر و صورت که عادی بود و مدام می‌زدند.  چهار پنج سری هم به بدن من دست زدند {احتمالا منظورش تماس‌های جنسی ناخواسته است}.  

وقتی دیدند من حرفی برای زدن ندارم، ازادم کردند. من هنوز از نظر جسمی با تبعات تیرخوردن و شکنجه‌هایم درگیر هستم و مشکلات جسمی زیادی دارم. خیلی از نظر روحی روانی خیلی به هم ریخته هستم، اکثر شب‌ها بیدار می‌شوم خودزنی می‌کنم و مدام می‌زنم تو سرم.