گزارشی از جنایت رژیم جمهوری اسلامی ایران علیه یکی از معترضان جنبش زن،زندگی، آزادی
مقدمه
در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، که پس از قتل مهسا (ژینا)امینی آغاز شد، هزاران زن و مرد در سراسر ایران به خیابانها آمدند تا علیه سرکوب، تبعیض و بیعدالتی اعتراض کنند. یلدا سلطانی، نوجوان ۱۷ ساله ای که با امید و جسارت در این جنبش شرکت کرده بود ، یکی از قربانیان این سرکوب گسترده بود که به دست مزدوران حکومتی بازداشت شد و پس از ماه ها شکنجه و حبس در زندان قزلحصار به زندان اوین منتقل شد و به طرز فجیعی در آنجا تیرباران شد.
این اطلاعات که به دست کمیته آزادی زندانیان سیاسی رسیده است بر اساس شهادت همبندان یلدا و اطلاعات بدست آمده از منابع مستقل، به بررسی شرایط بازداشت، شکنجه، و سرانجام کشته شدن او میپردازد و بر ضرورت دادخواهی برای او و سایر قربانیان این جنبش تأکید دارد.
یلدا سلطانی فرزند ابراهیم متولد ۶ آذرماه ۱۳۸۶ ساکن تهران بود که در زمان بازداشت تنها ۱۶ سال سن داشت و در حالیکه تنها ۱۷ بهار از زندگی اش را پشت سر گذاشته بود به دست جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی کشته شد.
یلدا سلطانی نوجوانی پرشور و عدالتخواه بود که مانند بسیاری از جوانان معترض، به خیابان آمد تا علیه سرکوب و نابرابری اعتراض کند. او نه تنها به دنبال آزادی برای خود، بلکه برای تمام زنانی بود که سال ها زیر سلطه یک حکومت سرکوب گر از حقوق اولیه ی خود محروم شده بودند. او با امید به آیندهای بهتر، علیه بیعدالتی و سرکوب اعتراض کرد.
در تاریخ ۵ بهمن ماه ۱۴۰۱ نیروهای یگان ویژه در میدان صادقیه تهران پس از شلیک گاز اشک آور یلدا را با ضرب و شتم شدید بازداشت کردند و ابتدا به کلانتری ونک و سپس به مکانی نامعلوم منتقل کردند.
خانواده یلدا تا ماهها از وضعیت او بی اطلاع بودند. پس از پیگیریهای مداوم پدرش، مشخص شد که یلدا در زندان قزلحصار نگهداری میشود و تحت شکنجه و آزارهای مداوم قرار دارد. یلدا از زمان بازداشت خود ممنوعالملاقات بود و خانوادهاش فقط میتوانستند بستههای ضروری برای او ارسال کنند. اولین و آخرین ملاقات پدرش با او، نشاندهنده شرایط اسفناکی بود که او در آن به سر میبرد.
پدر یلدا پس از ماهها موفق شد او را برای لحظاتی کوتاه ملاقات کند. آثار شکنجه و زخم های تازه و ضعف شدید جسمانی بر بدن یلدا پدر را در شوک فرو برد.
پدر یلدا با التماس از یلدا خواسته بود که هرچه بازجویان می خواهند می خواهند بگوید تا آزاد شود اما یلدا با چشمانی پر از اشک تنها سکوت کرده بود. این جمله نشاندهندهی شدت فشارها وشکنجههایی است که بر یلدا اعمال میشد.
پس از این دیدار کوتاه، یلدا بار دیگر ممنوعالملاقات شد و فقط اجازه ارسال وسایل ضروری برای او داده شد.
بر اساس گزارشهای همبندان یلدا، شرایط زندان قزلحصار غیر انسانی بوده است. بسیاری از دختران زیر ۲۰ سال به اجبار به مصرف مواد مخدر و روانگردان وادار شدهاند و برخی از آنها حتی در غذایشان داروهای اعتیادآور ریخته میشد.
نیروهای حکومتی در ۵ بهمن ماه ۱۴۰۳ به پدر یلدا اطلاع دادند که او فوت کرده و میتواند برای آخرین وداع به سردخانه مراجعه کند.
پدر یلدا هنگام دیدن پیکر شکنجه شده ی دخترش در هم شکست. وی آثار شکنجه و جراحات زیادی را بر بدن یلدا مشاهده کرده بود.از جمله: چهار گلوله در بدن، جای سیاه دور گردن و دستان، نشاندهندهی احتمال خفگی یا آزار جسمی شدید،
زخمهای التیامنیافته و رد شلاق و شکنجه بر بدن
وقتی خبر به مادر یلدا رسید، او از شدت اندوه دچار حمله قلبی شد و به بیمارستان منتقل گردید. اکنون پس از گذشت چند هفته، هنوز در کما به سر میبرد. خواهر یلدا نیز در خانه، تحت نظر مزدوران حکومتی، با وحشت و اندوه، عکسهای خواهرش را در آغوش گرفته است.
جنایتکاران رژیم اسلامی ایران خانه پدر و خواهر یلدا را تحت نظر دارند و آنها را تهدید کردهاند که در صورت اطلاعرسانی، پیکر یلدا را تحویل نخواهند داد. جمهوری اسلامی همواره خانوادههای جانباختگان را با تهدید، فشار، و ارعاب مجبور به سکوت میکند تا از افشای جنایات خود جلوگیری کند.
بر اساس شهادت همبندی یلدا سلطانی، که پس از آزادی لب به سخن گشوده است، جزئیات تکاندهندهای از شرایط زندان و وضعیت یلدا ارائه میدهد از جمله:
اعتیاد اجباری دختران زندانی به مواد مخدر، شکنجه، تهدید، و تحقیر دائمی،
تیراندازی و قتل برخی از زندانیان در انفرادی.
بر اساس شهادت او، یلدا سلطانی یکی از سه زندانیای بود که به سلول انفرادی برده شد و بعد از آن دیگر بازنگشت. خبرهای غیررسمی حاکی از آن است که او و دو زندانی دیگر در زندان اوین تیرباران شدهاند.
یلدا تا آخرین لحظات زندگی خود نیز نگران دوستانش در زندان بود.
او دربارهی سرنوشت «مریم»، یکی از دوستان همبند خود که همراه با او بازداشت شده بود، میپرسید و از دیگران میخواست که اگر خبری از او پیدا کردند، به مادرش اطلاع دهند. این نگرانی و روحیه همبستگی یلدا، نشاندهندهی روحیه مقاوم و همبستگی عمیق او نسبت به دوستان و همبندانش بود.
یلدا سلطانی تنها یکی از هزاران قربانی خشونت سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه معترضان و فعالان جنبش زن، زندگی، آزادی است.
قتل او نشاندهندهی وحشیانهترین روشهای سرکوب علیه جوانان و نوجوانان معترض است.
نباید اجازه داد که نام و یاد او فراموش شود.
دادخواهی برای او، تنها یک مطالبهی فردی نیست، بلکه بخشی از جنبش گستردهای است که به دنبال پایان دادن به بیعدالتی و سرکوب است.
همبستگی و اطلاعرسانی، مهمترین سلاح ما در برابر این جنایات است. باید صدای یلدا سلطانی و سایر قربانیان را به گوش جهانیان برسانیم و اجازه ندهیم که خون پاک آنها بیپاسخ بماند.
ما دادخواه یلدا سلطانی هستیم. ما دادخواه همهی بیصدایانیم
این گزارش توسط یسرا معاذی نژاد برای کمیته آزادی زندانیان سیاسی تهیه شده است