شنبه ۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲، زندانی سیاسی گلرخ ابراهیمی ایرایی متن پیامی از زندان اوین به بیرون از زندان فرستاد.
متن کامل پیام او به شرح زیر است:
«از همان روزهای اول مرگ عادیسازی شد. آنچه میبایست تکانمان میداد، دیگر هولناک نبود و بخشی از زندگی عادیمان شد.
سران رژیم توسط مجامع بینالمللی به رسمیت شناخته شدند. مراودات سیاسی و تجاری آغاز شد و قدرت سیاسی و تسلیحاتی رژیم گسترش یافت. آتش این تسلیحات روزی بر سر مردم بیدفاع سوریه آوار شد و روزی بر سر معترضان در داخل کشور.
مجامع بینالمللی با ما ابراز همدردی کردند و به جای قطع روابط دیپلماتیک به صدور بیانیه و محکوم کردن سران رژیم و افراد و نهادهای وابسته به آنان اکتفا کردند.
تشکلهای داخل نادیده گرفته شدند. مطالباتِ اصناف و اتحادیهها شنیده نشد و نیروهای دستنشاندهی رژیم محور گفتگوها شدند.
از همان روزهای اول مرگ عادیسازی شد. روی پشتبام مدرسهی رفاه. تیرباران مخالفان. صدور و اجرای احکام توسط خلخالی و بازدید از صحنهی اجرای احکام توسط خمینی. چند روز بعد برای رعایت امنیت بیشتر محل اجرای احکام به مدرسهی علوی تغییر یافت.
و این آغاز کشتاری بود که تا امروز ادامه دارد. برای تثبیت قدرت و سرکوب مخالفان داخلی از جنگطلبی صدام استقبال شد و جنگی که چند ماهه به آتشبس ختم میشد سالها ادامه پیدا کرد.
رویآوردن به جنگی خارجی برای سرکوب و خفه کردن صدای مخالفان داخلی، برای توجیه فقر و نابسامانی اقتصادی.
یکسال پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ و یکسال پس از پذیرش آن از سوی دیکتاتور کشور همسایه، خمینی راضی به امضای آن و پایان دادن به جنگی شد که بسیاری را به کام مرگ کشانده یا دچار اسارت و نقص عضو کرد.
همزمان با آن و در هیاهوی پایان جنگ در مرداد و شهریور ۶۷ هزاران نفر در زندانهای سراسر کشور پس از تحمل سالها حبس و شکنجه و بسیاریشان بدون آنکه حکم مرگی دریافت کرده باشند تیرباران شدند. این دههی اول به قدرت رسیدن جمهوریاسلامی بود که طی آن اولین نمایندهی رژیم در سازمان ملل پذیرفته و به این ترتیب اولین رژیم بنیادگرای اسلامی پس از کشتار گستردهی مخالفان سیاسی توسط کشورهایی که داعیهی حقوقبشر داشتند به رسمیت شناخته شد.
در بهمن ۶۸ و کمی بعد از جنایات رخداده گالین دوپل، نمایندهی ویژهی سازمان ملل در امور ایران، به کشورمان سفر و از زندان اوین دیدن کرد و با چند تن از زندانیان تازه تواب شده مواجه و اوضاع را عادی گزارش کرد.
جنایات رژیم لاپوشانی شد و جمهوری اسلامی وجههای بینالمللی یافت.
در همین ایام و پس از آن بسیاری به جهت تفاوت دیدگاه سیاسی و عقیدتی در گوشه و کنار کشور سر به نیست میشدند. کمی بعد از آن قتلهای زنجیرهای، حوادث کوی دانشگاه، اعتراضات ۸۸، آبان ۹۶، دی ۹۸ .. و خیزش انقلابی اخیر که در هر یک بسیاری کشته، مفقود، بازداشت، شکنجه یا دچار نقص عضو شدند. علاوه بر همهی اینها طی این چهار دهه بسیاری با جرائم سرقت، مواد مخدر و قتل در ملا عام یا در زندانها به دار آویخته، سنگسار شده یا به دلیل قطع دست یا قصاص چشم و .. دچار نقص عضو شدند.
به این ترتیب مرگ و جنایت عادی سازی شد. آنچه میبایست تکانمان میداد دیگر هولناک نبود و بخشی از زندگی عادیمان شد.
سکوت مجامع بینالمللی و به رسمیت شناختن و شروع مراودات پیدا و پنهان با سران حکومت منجر به افزایش قدرت تسلیحاتی و نظامی رژیم شد به حدی که دیگر در منطقه مهار کردنی نیستند و در داخل کشور نیز بیمهابا به روی مردم آتش گشوده اقدام به قتلعام میکنند.
و این در حالیست که سالهاست مکررا سران رژیم، ارگانها و اعضای وابسته به آنان از جانب نهادهای حقوقبشری تروریست خوانده در لیستهای تحریم قرار میگیرند و محکوم میشوند.
دوستانمان که وادار به ترک وطن شدند صدایمان را بلندتر فریاد کنند و به گوش نمایندگان کشورهای دیگر برسانند تا به صدور بیانیه، ابراز همدردی با ما و محکوم کردن رژیم خاتمه دهند و به جای آن درهای سفارتخانههای رژیم را ببندند و سفرا و کاردارانشان را به کشور بازگردانند.
طی ماههای اخیر و فقط پس از خیزش انقلابی اخیر در ایران، چند فقره از معوقات ارزی رژیم استرداد شد. اینها حمایتهای مالی از رژیمیست که به دلیل ناتوانی در ادارهی امور اقتصادی با نارضایتی مواجه بود و در میانهی اعتراضات و اعتصابات سراسری و دقیقا در روزهایی که فروپاشی از رویا به واقعیت بدل میشد با تزریق مالی تنفس کوتاهی یافت.
باید درهای سفارتخانههایشان را ببندند و سفرا و کاردارانشان را فرا بخوانند و از ادامهی روابط دیپلماتیک خودداری کنند.