در این متن ضمن به روز رسانی ، اوضاع دادخواهان دربند، توضیحاتی درباره روند بازداشت، بازجوییها، بازپرسی ها، محاکمه و اوضاع زندان و زندانیان نوشته ام…
اطلاع رسانی از اوضاع زندان و زندانیان گامی مهم در مبارزه برای آزادی است.
#حمیدحاججعفرکاشانی #سینابهشتی
#محمدابوالحسنی
#سعیدتمجیدی از #زندانتهرانبزرگ و #شکیلامنفرد از زندان قرچک ، همچنان در #اعتصابغذا هستند و خواستار پیشگیری از فجایع و نجات هزاران انسان تحت شکنجه #دادخواهانِدربند را با #اطلاع_رسانی و پیگیری خواسته هایشان همراهی کنیم
پیشتر بارها یادآوری شد که مهمترین هدف #دادخواهانِدربند از #اعتصابغذا و این جنبش، پیشگیری از مرگ و تحت شکنجه قرار گرفتن هزاران زندانی دیگر است.
در این پست می کوشیم ، همراه با آنان شده و مشکلات و خواسته های مهم زندانیان را مطرح کنیم.
یک : قوانینِ واپسگرایانه ، تاریخ مصرف گذشته و نامناسب برای نیازهای امروزِ مردم ؛
بیش از دو هزار عنوان جرم و سی ملیون پرونده باز قضایی ، یعنی درگیر کردن نیمی از جمعیت بالای ۱۸ سال ، با دادگاه و زندان
با نگاهی دقیق و عمیق به عناوین مجرمانه در #ایران #اسلامی ، در مییابیم که بیشتر این جرائم ، در اکثر نقاط پیشرفته ی جهان #جرم به شمار نمی آیند .
مثل انتقاد که با نام مستعار #فعالیتتبلیغیعلیهنظام مصداق ارتکاب #جرمامنیتی محسوب می شود.
یا #اجتماعوتبانیعلیهنظام هر معترضی را ، اگرچه به شکل قانونی و خشونت پرهیز اقدام به اعتراض کرده باشد ، متهم به ارتکاب آن می کنند و از یک سال تا ۵ سال #مجازات و حتی گاه مجازات تکمیلی برای آن اعمال می کنند؛ مثل #سجادسالاروند که علاوه بر ۵ سال حبس، به۲سال شستشوی میت محکوم شد
یا هر انتقادی به سیستم #کلریکالکاپیتالیسم ( سرمایه داریِ روحانی محور ) و ساز و کار آن ، حتی در حد یک پرسشگری در باب ضریح سیار امام زاده بیژن ، مصداق #توهینبهمقدسات و حتی #سبالنبی به شمار می آید .
هر شکلی از روشنگری وتلاش برای ایجاد اتحاد را #تشویشاذهانعمومی تلقی می شود.
افزون بر #جرائم_امنیتی ، در دیگر موارد نیز ، آثار مخربِ #ارتجاع، نبود قوانین این جهانی ، جزم اندیشی و خرافه گرایی در دیگر موارد نیز دیده می شود ،
مثل مهریه ، دیه ، فروش مشروبات الکلی ؛
حکم قطع یَد برای سرقت
شلاق برای #مشروب و یا شوخی با #جنتی،
.. #حداد
توهینبهمقامات
●●●□□□
با اطمینان می توان گفت که حتی اگر به راستی ، اصلاحاتی در قانون اساسی رخ می داد ، جمعیت زندانها تا نود در صد ۹۰٪
کاهش میافت.
اما به آسانی می توان فهمید که #سیاست و هدف #حاکمیت ، #جرمزایی و پر نگه داشتن زندانها است و نه #جرمزدایی و کاهش جمعیت زندانها
درباره ی قوانین تاریخ مصرف گذشته و عدم تناسب آنها با نیازهای امروز مردم ، می توان صد ها مقاله و کتاب نوشت که در اینجا به چکیده ای از آنها اشاره شد،
اما این تنها درد و مشکل نیست،
روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و حتی اجرای مجازات های فراقانونی و شکنجه ها نیز مشکلات و آزارهای روند وحشیانه ی بازداشت ، اعتراف گرفتن تحت شکنجه و اکراه و حتی آزار خانواده ؛ و همچنین روند نا عادلانه و غیر علنی محاکمه و …
و حتی اجرای مجازات های فراقانونی ، شکنجه ها و عدم رعایت حقوق و تامین نیازهای #زندانی نیز مشکلات و دردهای فراوانی را به وجود آورده است.
پیشتر هم یادآوری شد که شکنجه و استبداد یارانِ جدا نشدنی از یکدیگرند و در سرزمینِ تحت استبداد ، شکنجه ها از پیش از زاده شدنمان آغاز می شود ، اما اگر بخواهیم به طور تخصصی در باره زندانی و اوضاع قضایی سخن بگوییم ، باید گفت در اینجا نیز شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند .
شکنجه ها پیش از بازداشت آغاز می شوند ،
نخست از آنجا که یک روزنامه نگار ، نویسنده ، شاعر و هر منتقد و اهل تفکری ، از آنجا که #آزادیِآشکارسازیاندیشه هایش را ندارد ، تحت #شکنجه است.
با تولید هر محصول فکری ، مثل #شعر ، #مقاله ، #کتاب #کاریکاتور ،
تهدید و سرکوب ها را می شنود و…..
◇◇◇◇
این تهدید و سرکوبها ، گاه غیر مستقیم است و گاه مستقیم.
مستقیم مثل تهدیدهای اهالی #جهاد_فاکتوری ( سربازان سایبری امام زمان )
غیر مستقیم اینکه او می داند با انتشار محصول فکری اش به خطر می افتد و معمولا #خودسانسوری می کند…
مرحله ی بعد ، هنگام بازداشت است !
معمولا مأموران نهادهای سرکوبِ اندیشه ، مثل #قرارگاهِثارالله و #وزارتاطلاعات با شیوه ای دروغین و نخ نما ، مخالفان حکومت را #بازداشت می کنند .
اینکه به همسایه ها می گویند برای دستگیر کردن یک #تروریست یا #قاچاقچی حرفه ای آمده اند و از آنها می خواهند ، در روز حمله به خانه ی فرد ، اصلا دخالت نکنند و فقط درب ساختمان را برایشان باز کنند.
نزدیک به ده مرد مسلح ، که دو تن از آنها چادر بر سر دارند و در عرف #فاطی_کماندو نامیده می شوند به منزل منتقد یورش می آورند ، تمام وسایلی که از دیدشان در راه آگاهی رسانی و روشنگری می توان از آنها بهره برد را در کیسه هایی می ریزند و با خود می برند ،
موبایل ، لپ تاب ، کامپیوتر، هارد ، فلش ، حتی cd 💿 و 📀 dvd و حتی cd ها و وسایل آموزشی…
دفتر نقاشی دختر ۴ ساله را هم با خود می برند
خانه را کاملا شخم می زنند ، آن دو مامور چادر بر سر که سبیل هم دارند ، تا لباسهای زیر و داخل کمد ها را هم زیر و رو می کنند، خصوصی ترین وسایل و جاها را بازرسی می کنند…
سید:حاجی تو کتابخونشون از این کتاباس که تو میدون انقلاب دست فروشا میفروشن ( استغفرالله #صادق_هدایت ، #هایدگر و #گلدمن …
اعضای خانواده شما در آن لحظات دچار بُهت و هراس شده اند ، به ویژه خردسالان،
در همان لحظات که به وحشیانه ترین شکل ،منزل شما را شخم می زنند، یکی از عواملشان از شما پسورد توییتر، اینستاگرام یا دیگر اکانتهای شبکه های اجتماعیتان را می خواهد .
اینجاست که بر سر یک دو راهیِ زجرآور و حیاتی قرار می گیریم !
اگر پسوردها را بدهیم ، آنها به هر آنچه می خواهند می رسند، پیامها، دسترسی به دنبال کنندگان و خطر بازداشت چند نفر دیگر ؛
و اگر مقاومت کنی ، بر وحشت خانواده و آزار دیدنهای آنها افزوده می شود
در نهایت پس از اینکه خانه را شخم زدند تمام وسایل مهم شما را در کیسه های بزرگ ریختند ، شما را با چشم بند و دستبند سوار یک خودرو بدون پلاک می کنند.
صندلی عقب ، وسط ، دو غول بیابانی، در دو سوی شما می نشینند و
راننده می گوید دیگر خانه ات را نخواهی دید …
خودرو ، راه می افتد ، در حالی که چشمها بسته است ،
با سرعت حرکت می کند و مدام به این سو و آنسو می پیچد که تشخیص ندهی به کجا می رود ،
حالت تهوع به زندانی فشار می آورد و …
آقا!
اجازه هست بالا بیاوریم!؟؟؟؟
○○○○○○○◇◇◇◇◇○○○○○
پس از چند ساعت که در خیابانها تاب می خورد تا راه را نفهمی ؛ بالاخره جلوی یک درب توقف می کند.
راننده با سرباز صحبت می کند و وارد یک جای جدید می شوید…
داخل زندان ، دومین کوچه سمت راست
#بند_دوالف
پیاده شو !
سر پایین ، چشم بند کاملا پایین
حرکت کن !
وارد یک ساختمان می شوی
اسم ؟! #سهیل_عربی
نام پدر ؟
…
برو توی اون اتاقک
لباساتو رو کامل در بیار !
همه رو !
شورت مورت…
همه رو …
بعد اون لباس آبی ها رو بپوش
سریع
!!!!
لباسهای آبی آسمانی ، شبیه به لباس بیمارستان را بر تن می کنی و از اتاقک خارج می شوی ،
به سمت اتاق تکمیل اطلاعات
_ بیشین رو صندلی
سر بالا
)چند تا عکس می گیره و چند تا سئوال درباره آدرس و مشخصات و تکمیل پرونده…
و سپس…
به #سلول_انفرادی خوش آمدید
۹۲۰۵۸ !!!!
از الان تا وقتی اینجایی اسمت اینه ،
نه راستی ، تو اعدامی هستی اصلا تا آخر عمرت اسمت همینه،
پس خوب حفظش کن ، اسم قبلیت رو به هیچ کس نمیگی !
حرف نمی زنی مگر کارشناسی ازت بخواد ،
توی سلول سر صدا نمی کنی!
آواز نمی خونی،
به در نمی کوبی،
کار داشتی کاغذ رو از لای دریچه
کار داشتی کاغذ رو از لای درچه میگذاری بیرون ، تا خودم بیام،
حواست باشه ! تحت هیچ شرایطی حتی اگه داشتی می مردی به در نمی کوبی، صدام نمی کنی !
بکوبی به در جوری می کوبمت دیگه کلا حافظت پاک بشه ،
از ایم چرت و پرتا علیه حضرت آقا نتونی بنویسی
هر وقت که در سلول رو باز کردم و گفتم بیا بیرون ،
اول چشم بند می زنی و بعد میای بیرون.
این سه تا پتو رو هم بگیر
یکی زیر سر ، یکی زیرت ، یکی هم رو !
اضافه هم نداریم.
حالا هم بگیر بتمرگ تا صدات کنم
به در و دیوارای سلول نگاه می کنی،
به یادگاری هایی که زندانی های قبلی نوشتند ،
“” ۷۹۳ روز گذشت ، خدایا مُردی ؟!!! “””
” ۹۶۵ روز ، بلاتکلیف ؛ جرم ؟ حق طلبی “
…
امروز چک دارم ، یعنی تا ظهر ولم می کنن ؟!
نکنه حالا حالا ها نگه دارن اینجا
۹۶۵ روز؟؟؟؟؟
اعدام؟
دیگه برنمیگردی؟
چند ساعتی با این پرسشها درگیری:
اگه تا ظهر برنگردم و چکم برگشت بخوره چی؟
اگر تا آخر هفته بر نگردم و اجاره خونه ندم چی؟
اگه قسطا رو ندم و پیش ضامن بی آبرو بشم چی؟
اگه زن و بچم گرسنه بمونن چی ؟
به خودت روحیه میدی ،
وقتی این راه را انتخاب کردی، خودت را برای بدتر از اینها آماده کرده بودی،
آزادی گران است، هیچ کس جز خودمان ، این هزینه را نمی پردازد …
دل قوی دار…
۴ ساعت بعد درب سلول باز می شود،
۹۲۰۵۸ !!!
چشم بند میزنی میای بیرون !
#بازجویی
•••••••●●●●●●••••••
بجنب!
بیا بیرون!
چشم بند کاملا روی چشمها!
سرت بالا بیاد کاری می کنم دیگه نتونی تکونش بدی !
دستم رو بگیر و هر سمتی بردمت میای !
تو راه حرف نمیزنی!
نمی پرسی کجا میریم…
از یک حیاط به جلوی یک ساختمان می رسیم و زنگ می زند:
حاجی ۰۵۸ رو آوردم
یکی میاد جلوی ساختمون و تو رو از زندانبان تحویل می گیره .
وارد ساختمون میشی
در رو می بنده و جلوی همون پاگرد ، با مشت و لگد میافته به جونت .
مرتیکه معاند ،
به حضرت آقا چکار دارید شما ها !؟
آخه این پیرمرد 《《《 خامنه ای》》》》با شما چه کرده که انقد بهش حمله می کنید؟؟؟
درست وقتی که مطمئن شدی زیر همین مشت و لگدهای می میری و دیگه درد ها را حس نمی کنی،
صدای خش دار حاجی را می شنوی ،
نکُشیدش !
باید طی روند قانونی اعدام بشه!
که درس عبرت بشه برای تمام معاندین !
بیاریدش توی اتاق ۲۰۸
#اتاقبازجویی روی صندلی می شینی، سه کنج دیوار صندلی نیمکت دار ، یکی از پشت سرت یک کاغذ می گذاره روی نیمکت ، اسم ؟!
اسم!؟
اسم!؟
صد بار میگه : اسم !؟
و تو هربار جواب میدی و باز میپرسه ؛
هر باز خشن تر از پیش
بازجو -گفتم اسم !؟
—-زندانی :خب منم صد بار اسمم رو گفتم.
بازجو با مشت می کوبه تو سر زندانی ،
پر رو بازی در نیار
#اسم_
!!!!؟؟؟
اسم ؟!!!!
اسم اعضای گروه
اسم همه خرابکارا که با هم صفحات ضد انقلاب رو درست کردید و فراخوان برای راهپیمایی می دادید .
اسم ؟!
اسم؟!
…
#زندانی:من عضو هیچ گروهی نیستم !
من فقط چند مقاله انتقادی نوشتم به این قصد که صدایم شنیده شود و اوضاع برای مردم ، به ویژه کارگران بهتر شود.
#بازجو :
اسم !؟؟؟؟؟
اسم ؟؟؟؟؟؟!!!!
اسم !!!!
…
حاجی همکاری نمی کنه !
^^^
حاجی میاد و با مشت و لگد ، دعوت به همکاری می کنه
وقتی به هوش میای ، توی سلولتی
،
چند دقیقه میگذره تا یادت بیاد چی شده…
صدای #بازجو توی گوشت می پیچه :
اسم؟!
اسم!؟
اسم؟!
اسم
!؟
□□□□□
(#سلول_انفرادی دو تا دریچه داره ،
یکی وسطش ، که از اونجا آمار می گیرن و چشم بند را می دهند و می گیرند.
و از پایینی غذا و چای می دهند .)
دریچه پایینی باز می شود ، و غذا را تحویل می دهد.
آنقدر سردرد دارم و گیجم که اصلا در ظرف یکبار مصرف را باز نمی کنم و …
می خوابم.
°°°°°
نزدیک اذان ، دریچه ی بالایی باز می شود و زندانبان می گوید ، ده دقیقه دیگر اذان صبح است،
وضو بگیر و آماده باش..
دقایقی بعد صدای اذان با ولومی بسیار بلند پخش می شود…
بعد صبحانه
بیست دقیقه هواخوری با چشم بند و دمپایی در برف
و آماده شدن برای بازجویی …
بازجو:
اسم!؟…
#بازجو :حرف میزنی یا بگم حاجی بیاد ؟!
…
#زندانی:
من فقط اسم خودم را می دانم.
ب:
یادت میاریم
،
سید !
سید!
ببرش پایین یادش بیار …
••••••
.
بازجویی ها تحت شکنجه و اکراه و حتی آزار خانواده ادامه دارد …
اتاق آینه ،
مشت و لگد
تهدید ..
سپس بازپرسی و تفهیم اتهام
..
پیش از رفتن با بازپرسی ، تاکید می کند که چه حرفهایی با بازپرس بگویی.
هیچی از کتک خوردن و اوضاع اینجا به بازپرس نمیگی،
سید باهات میاد ،
وای به حالت اگه…..
وای به حالت اگه برای پیش بازپرس ننه من غریبم بازی در بیاری.
هر چی سید بهت گفت همونو می نویسی …
اگر چه بازپرس دستکمی از بازجوها ندارد و خود او یک شکنجه گر است.
همه چیز از قبل تعیین شده ،
بازپرسی و دادگاه فقط نمایش اجرای قانون است.
این روند ؛ بازجویی های تحت شکنجه و اکراه و بازپرسی و محاکمه بدوم توجه به دفاعیات متهم و محرومیت از وکیل مدافع واقعی، علیه همه زندانیان اعمال می شود ،
اما محکومیت به تحمل حبس ،
آخرین و تنها مشکل زندانی نیست.
هر لحظه و هر جا شکنجه ها بر زندانی اعمال می شود و حتی پس از بیرون آمدن
شکنجه، تهدید و تحقیر هاکه پیش از بازداشت آغاز شده بودند از همان لحظات آغازین ورود به زندان ادامه میابد و تشدید می شود.
اتاقک بازرسی،
لخت کردن زندانی در برابر دیدگان همگان و اجبار به بشین و پاشو رفتن در حالی که زندانی مدت زیادی در بازداشتگاه برای بازجویی بوده و بارها بازرسی شده
شاید گمان کنید این بازرسی ها برای جلوگیری از ورود مواد مخدر به بند است،
اما پس از ورود به #زندان به زودی می توان فهمید که این حجم بسیار زیاد از مواد مخدر ، به وسیله خود عوامل حکومت وارد زندان می شود و یکی از مهمترین درآمدهای حکومت از زندان همین است.
برای همین #جرم_زایی میکنند.
وقتی زندانی وارد بند می شود ، یک بار دیگر توسط وکیل بند یا نوچه هایش بازرسی می شود ، اگر از بندی دیگر آمده باشد یا وسیله ای داشته باشد ، وسایلش را غارت می کنند .
و اگر خوش قیافه و مقتولان باشد همانجا مورد تعرض جنسی قرار می گیرد… ( انگشت کردن و دستمالی و پس از ورود به بند ..
زندانی اگر خیلی پول داشته باشد، میتواند در یکی از اتاقهای لوکسِ بند زندگی کند، و اگر معمولی پول داشته باشد، در یک اتاق معمولی، خدمات اتاق و بند را بدهد و نسبتا راحت باشد،
اما اگر هیچ پولی نداشته باشد باید در خدمات کار کند ، یا برده جنسی شود
هزینه سفره اتاق وکیل بند ؛ در زندانها و بندهای مختلف ، متفاوت است،
مثلا در بند ۸ اوین هفته ای سه ملیون
در تیپ ۵ #زندانتهرانبزرگ هفته ای دو ملیون
در تیپ یک همین زندان هفته ای یک ملیون.
اتاق معمولی پانصد هزار تومان.
پول تخت و سایر هزینه ها نیز در هر جا متفاوت است.
اگر کسی پول داشته باشد هم سفره وکیل بند یا یکی از نوچه هایش شود ، خیلی زود به تخت می رسد، در غیر این صورت، کریدور خوابی و سپس کف خوابی و …
برای فرد بی پول ، زندان شکنجه گاهی دشوار تر است
اما رنجهای یک زندانی در همینها خلاصه نمی شود،
امان از ملاقات!
امان از وقتی که فرزندت را از پشت این شیشه های کثیف می بینی و از تو می پرسد؛
بابا تو چکار کردی که اینجایی !؟..
و تو باید به فرزند خردسالت توضیح دهی که
: آنها دزدیدند، ما فریاد زدیم : آی دزد،
ما شدیم مجرم امنیتی و..