فرد مطلع درباره سرکوب اعتراضات
نام و نام خانوادگی شاهد: محفوظ است
جنسیت: مرد
مکانی که دربارهی آن شهادت میدهد: محفوظ است
وضعیت شاهد: اطلاع درباره وضعیت دو نفری که به دلیل تسهیل اطلاعرسانی سرکوب اعتراضات بازداشت و ناپدید شدهاند.
نوع شهادت در دادگاه: محافظت شده
متن شهادت:
در اعتراضات آبان ۹۸ به دلیل قطعی اینترنت، ارتباط با خارج از کشور و رسانهها در مقاطعی قطع شده بود. ما سعی میکردیم تا جایی که امکان دارد تصاویر، فایلها، عکسها و هرچیزی که بتوانیم را از اعتراضات جمع آوری کنیم و به صورت فیزیکی به دست رسانههای معتمد و آزاد و مستقل در خارج از ایران برسانیم.
چند هفته پس از شروع اعتراضات آبان ۹۸ در ایران، ما یک سری تصاویر و مدارک جدید را جمعآوری کردیم و میخواستیم که این تصاویر از ایران به دست رسانهها در خارج از کشور برسد. متاسفانه یکی از کسانی که ما با هم کار میکردیم بازداشت شد و حدودا دو ساعت بعد از او هم یکی دیگر از دوستان ما که در کار ثبت و ارسال این تصاویر بود بازداشت شد. من خودم بعد از اینکه آن هارد درایوی که عکسها و فیلمها در آن بود را به یک نفر دادم تا به رسانهها برساند، به شهر دیگری برای انجام یک کار شخصی رفتم و برای همین در آن مقطع بازداشت نشدم.
در مسیر به آن شهر که بودم، یک نفر از اعضای خانوادهام به صورت مخفیانه من را مطلع کرد که ماموران به خانهی ما ریختهاند و منتظر ورود من هستند تا بازداشتم کنند. بعدا متوجه شدم همزمان که به خانهی من هجوم برده بودند به خانهی آن دو دوست دیگری که با هم این کار را میکردیم هم هجوم برده بودند. با شخصی که آن دو دوست دیگر باید عکسها و فیلمها را به دستشان میرسانند تماس گرفتم و فهمیدم که فایلها را نرساندهاند و همین دو مساله من را مشکوک کرد که آنها بازداشت شدهاند. برای همین در حدود ۲۷ روز در ایران مخفی شدم. بعد هم متوجه شدم که هر دو نفر آنها بازداشت شدهاند. من میدانم از آن دو نفری که بازداشت شدند هیچ رد و نشانی نیست، انگار اصلا هیچوقت نبودهاند. دریغ از یک تماس، یک زنگ، یک نشانه، هیچی، وجود ندارد اصلا انگار از روز اول این دو آدم از مادر زاده نشدهاند.
از زمان بازداشت این دو نفر تنها خبری که ما از آنها داریم این است که در محدودهی جغرافیایی شهر ما بازداشت شدند و بعد به تهران منتقل شدهاند. ولی نمیدانیم آنها را به کدام زندان بردهاند.
ما اولین بار نبود اینکار را انجام میدادیم از سال ۱۳۹۳ وقتهایی که اینترنت به صورت مقطعی و محلی قطع میشد و ما سعی میکردیم که به همین شیوه عکسها و فیلمها را به صورت فیزیکی و از طریق هارد درایو از مرز رد کنیم و به دست افرادی برسانیم که آنها تشخیص میدادند از طریق کدام رسانه و از کجا پخش بشود. در آبان ۹۸ این تقریبا سومین هارد درایوی بود که ما داشتیم از ایران خارج میکردیم که این دوستان بازداشت شدند و اتفاقا در این هارد درایوها تصاویر خیلی وحشتناکی {از سرکوب معترضان} و صحنههای کشتن مردم معترض از سوی ماموران بود. اگر این فیلمها به دست رسانهها میرسید مطمئن هستم که خیلی وضعیت فرق میکرد.
من از خانوادههای این دو نفر از دور و به طور غیرمستقیم خبر دارم و میدانم آنها را هم خیلی آزار دادهاند. خانوادههایشان قطعا دربارهی وضعیت این دو نفر پیگیری کردهاند. ولی نشنیدهام که اطلاعاتی به انها داده شده باشد که کجا بازداشت شدهاند یا جایی مسئولیتشان را قبول کند، من خیلی محدود من توانستهام با خانوادهی یکی از آنها ارتباط بگیرم که اگر کمکی، کاری چیزی از دست من برمی آید، یا اگر خبری هست بدانم، اما گفته بودند که فقط فاصله بگیرید از ما وهیچ ارتباطی با ما نداشته باشید. من بعد از آن اقدامی نکردم.
خانوادهی من را هم بسیار آزار دادهاند. مامورانی که به خانه ما رفته بودند هیچ گونه حکم یا مدارک شناسایی که هویت خودشان مشخص کند نشان نداده بودند، بعضیشان لباس شخصی بودهاند و بعضی با لباس نظامی، مسلح بودند. پسر نوجوان و برادر من را بازداشت کرده بودند. خانواده و فرزندان من را بسیار آزاد دادهاند. به گونهای که یادآوریاش برای من خیلی سخت است. هنوز هم من خیلی شبها با کابوس آن از خواب بیدار میشوم. هنوز بعد از گذشت حدودا دو سال خانوادهی من خیلی از چیزها را سانسور میکنند و آنچه که برسرشان آوردهاند را به من کامل نگفتهاند. اما من دستکم اطلاع دارم پسرم و زنم به شدت ضرب و شتم شدهاند و پسرم به خاطر این ماجرا هنوز شب ادراری دارد.
بیشتر از یک سال خانوادهی من در خانهی خودم حبس و تحت نظارت بودند، ماموران شب و گاه و بیگاه، تماس تلفنی میگرفتند یا خودشان به خانه وارد میشدند. اعضای خانوادهام مدام تحت تعقیب بودند، حتی در سفر به شهرهای دیگر انها را دنبال میکردند. بعد از اینکه مطمئن شدهاند که من از ایران خارج شدهام، آزار خانواده یک مقدار کمتر شده است
من به دلایل امنیتی خیلی از مسائل را تعریف نکردم، اگر همهی واقعیت را بگویم هم به دلایل شخصی برای من خیلی آزاردهنده است هم به دلایل مشکل امنیتی پیش بیاید نمیتوانم حرفی بزنم ولی رنجی که من، خانوادهی من، آن دو شخص و خانوادهشان متقبل شدند، غیرقابل وصف است.
به خاطر این ماجرا حدودا ۲۰ نفر {خانوادههای ما سه نفر} در حال مجازات هستند. حتی اگر جرمی و کار غیرقانونی انجام شده توسط ما سه نفر انجام شده و هیچ ربطی به یک بچهی دوازده ساله ندارد که دارد شکنجه میشود. هیچ ربطی به یک زن ۷۰ ساله ندارد که دارد شکنجه میشود، شکنجه این نیست که توی بازداشتگاه زندان با کابل کسی را بزنند، شکنجه این است که یک زن هفتاد ساله پسرش را دو سال است ندیده، خبر ازش ندارد، شکنجه این است که بچهای متولد شده که پدرش را ندیده. شکنجه این است که آنها نمیدانند باید پیش چه کسی دادخواهی کنند؟ و برای خبر گرفتن از عزیزانشان به کجا باید مراجعه کنند؟
من دو سال است که از این عذاب وجدان رهایی پیدا نکردهام، من بابت نفس کشیدنام احساس گناه میکنم. بابت غذا خوردنم، سیگار کشیدنام، قدم زدنام، تصویری صحبتکردن، بابت هرکاری که خیلی عادی است، عذاب وجدان دارم. نه فقط به نسبت خانوادهی خودم، بلکه به نسبت آن دو آدمی که نمیدانم چه بلایی سرشان آمد و هیچ کسی مسئولیتشان را قبول نمیکند.