متن کامل یادداشت گلرخ ایرایی از زندان آمل را در ادامه بخوانید:
نشست سران برخی کشورها با طالبان که در پی زمزمههایی برای به رسمیت شناختن طالبان توسط قدرتهای جهانی در سالهای اخیر صورت گرفت، تداعیکننده دهه خوفناک شصت برای ما ایرانیان است. روزگاری که اولین گروه بنیادگرای مذهبی و ارتجاعی در خاورمیانه روی کار آمد و در سالهای اول استقرار توسط قدرتهای جهانی به رسمیت شناخته شد. حکومتی که با توسل به زور سعی در اثبات خویش داشت و همزمان با پذیرش در عرصههای مختلف بینالمللی مشغول غربالگری (اعدام و تیرباران، اخراج افراد از محیط کار و تحصیل، وادار افراد به ترک وطن با ایجاد فضای ارعاب و تهدید و غیره) در کلیه سطوح جامعه بود.
تکرار دوباره تاریخ در خاورمیانهای متلاشی و زخمخورده خود به تنهایی درد بزرگیست و سختتر از آن رویکرد برخی فعالین ایرانی و افغانستانی در قبال طالبان و چند دهه وحشیگری آنان است.
نامهنگاری و صدور بیانیه با محوریت مذاکرات صلح با طالبان به سازمانها و نهادهایی که طی چند دهه سلاخی مردم افغانستان غیر از محکوم کردن و صدور بیانیه نخواسته یا نتوانسته بودند عملکرد دیگری داشته باشند، گواهیست بر افول و انفعال جامعه فعالین سیاسی در خاورمیانه و تنزل دادن خواسته آزادیخواهان که یقینا دور کردن عناصر ارتجاعی از قدرت است به برقراری گفتگو و طرح پیششرط و مصالحه و مذاکره در خوشبینانهترین حالت سطحینگری، ندانمکاری و عدم توانایی این افراد از تحلیل اوضاع است.
فراموش نکنیم ما توسط تاریخ، اذهان عمومی و وجدان بشری قضاوت و محکوم خواهیم شد اگر خود را دوستان مردم افغانستان بدانیم و حق رهایی آنان از وجود طالبان که رهاورد سالها تلاش استعمار و ارتجاع است را به اما و اگرهای خود فروکاهیم و به جای ایستادن در برابر میزبانان طالبان قلم در دست گیریم و گامی برداریم که حرکت بعدی آن یقینا دست دادن با طالبان برای پذیرش سقف فروکاسته مطالبات آزادیخواهانهمان خواهد بود.
پس از سالها جنگزدگی مردم خاورمیانه به سمتی میرویم که دومین گروه بنیادگرای مذهبی در منطقه توسط قدرتهای جهانی به رسمیت شناخته میشود و به زودی شاهد نشستن آنان با هم پای میز مذاکره خواهیم بود. توحش طالبان بر هیچ کسی پوشیده نیست و حضور دوبارهشان در خیابانهای افغانستان لرزه بر اندام مردم این کشور انداخته است.
این که امروز دم از سیاستورزی میزنند و تلاش میکنند وعدههای خود را از طریق سخنگویشان اعلام کنند نشانی از متمدن شدن آنان نیست و قطعا زمینهساز اعتماد به آنان نخواهد بود.
تاریخ در خاورمیانه در حال ورق خوردن است و ما بیتفاوت به سهمناکی آن چه در برمان گرفته است، با مصلحتاندیشیهای نابهجا و بعضا منفعتطلبانه خود به توحش فرصت رمیدن و حمله دوباره میدهیم. ایستادن تمام قد و تا پای جان در برابر عوامل زور و جنایت حتی اگر به ایجاد فضایی خشونتآمیز منجر شود، خشونتطلبی نیست. خشونتطلبی تواضع و سکوت و ندانمکاری در برابر عوامل زور و جنایت است. خشونتطلبی فرصت دوباره دادن به عوامل زور برای سرکوب بیشتر است و برافراشتن پرچم صلح در برابر طالبانی است که سالها مردم افغانستان را درید و آواره غربت کرد و پر واضح است که همچنان بر ماهیت اولیه خود استوار است.
دچار شدن به وارونگی در درک واقعیت و القای وارونه واقعیت به جامعه ایستادن در صف عوامل زور و خشونت است؛ حتی اگر پرچم سفید صلح در دست و نام سفیر صلح بر سینه باشد.
به امید خاورمیانهای رها از استعمار، استبداد و ارتجاع.
گلرخ ایرایی / مرداد ۱۴۰۰ / زندان آمل