“قرنطینه” فاطمه ملکی همسر زندانی سیاسی محمد نوری زاد

به نام خدای آزادی
“قرنطینه”

همه ما بنوعی روزهای سختی را سپری می کنیم و اگر به داد همدیگر نرسیم معلوم نیست چه عاقبتی در انتظارمان باشد.
در این میان زندانیان سیاسی، بخصوص زندانیان زندان تهران بزرگ و شهرستانها در این شرایط بحرانی کرونا زده از همه درد آورتر و مصیبت بارتر است.

جوانان ما را به هزار و یک دلیل غیر انسانی و غیر قانونی به زندان در می اندازند و آنجا آنها را دچار مشکلات عدیده می کنند. خانواده ها با نگرانی از خود می پرسند: آیا عزیزانشان از آنجا جان سالم بدر می برند؟
می خواهم از وضعیت امیر حسین مرادی بگویم که فقط خودش می داند و می تواند شرایط خود را توصیف کند.
بگیرندت و مدت طولانی زیر تیغ اعدام باشی و به لطف همان همدردی ها از اعدام رهایی پیدا کنی و پدرت را در این میان از دست بدهی و همچنان منتظر حکمت بمانی و بعد هم با اتهامی، تو را روانه آگاهی شاهپور کنند و مورد نوازش جانانه هم قرارت بدهند و داروهایت هم در زندان تهران بزرگ جا مانده باشد و بعد از مدتی با حال نزار به قرنطینه زندان تهران بزرگ برگردی؛در آنجا بی وقفه، سه روز تمام هرچه را خورده ای؛ بالا بیاوری و نهایتا با تلاش وکیل و خانواده راضی شوند به بیمارستان منتقلت کنند. و تازه متوجه شوند که مبتلا به کرونا هم بوده ای. هر کدام از اینها کافیست که آدم را از پا در آورد.

فقط یک نفر پاسخ بدهد واقعا جرم امیر حسین مرادی چه بوده که باید اینگونه در جوانی پیرش کنند؟
خوب، در این روزها او با وضیعت کرونایی در قرنطینه بسر می برده و شاید دیگرانی نیز.
آیا نمی شد تست گرفت تا زمینه ابتلای دیگران فراهم نشود؟
با شرایطی که مادران داغدار دارند؛ شاید بجا نباشد که من از وضعیت پسرم حرف بزنم؛ ولی گریزی نیست چرا که خیلی ها مثل پسر من آنجا هستند که بیصدایند.

علی را چند روزی مرخصی دادند که بعد از بازگشت باید دو هفته را در قرنطینه سپری می کرد و بعد به بند عمومی منتقل می شد.
او سالم به قرنطینه رفت ولی متاسفانه امروز با خبر شدم که تب و لرز کرده وتنفسش دچار مشکل شده و بدن درد و کمردرد داشته؛ عصری توانسته بود به من خبر بدهد. دکتر آمده با قرصی تبش را پایین آورده؛ حالا من مانده ام و یکدنیا دلواپسی.
کرونای چینی، انگلیسی،هندی و…در ذهنم رژه می روند؛ آیا علی را نشانه گرفته اند؟
آهای مسئولینی که راحت در کنار خانواده آسوده سر به بالین دارید؛ اگر فرصتی دست داد و بخت با شما یار بود؛ چند روزی را در قرنطینه بسر برید. شاید، شاید…..
نمی دانم!

زندانیان بیگناه را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
علی نوری زاد را آزاد کنید .
محمد نوری زاد را آزاد کنید.

✍️فاطمه ملکی
۱۳ تیر ۱۴۰۰