Home اخبار زندانیان سیاسی پیام سهیل عربی، زندانی سیاسی پس از احضار وی و روبرو شدن...

پیام سهیل عربی، زندانی سیاسی پس از احضار وی و روبرو شدن با “اتهامات” جدید

۹۸۰۳۶۹ سیزدهمین پرونده است. ساعت ۱۰ صبح دوشنبه، سوم خرداد هزار و چهارصد به اتاق کنفرانس زندان رجایی شهر فراخوانده شدم و از طریق تماس اینترنتی توسط بازپرس شعبه سوم دادسرای مقدم، متهم به ارتکاب فعالیت تبلیغی و اجتماع و تبانی علیه نظام شدم. آنچه به عنوان مصادیق این اتهام ها به من تفهیم شد، تهیه چند گزارش از اوضاع زندان، انتقاد به عملکرد عوامل زندان به ویژه دادیار ناظر زندان که به مهمترین وظیفه خود یعنی هر هفته دست کم سه مرتبه مراجعه به زندان و پاسخ به شکایات و مطالبات زندانیان را دارد، رعایت نکرده است و دیگر مصادیق این اتهام ها، اقدام به اعتصاب غذا در اعتراض به محرومیت زندانیان سیاسی از حق درمان و صدور چند بیانیه با هدف حمایت از قیام آبان ۹۸ و اعتراض به سرکوب و کشتار معترضین عدالت خواه اعلام شد. بازپرس از من دفاع آخر خواست، به او گفتم دفاع آخر من همان خواسته هایست که در آغاز راه دشوار آزادی داشتم. از جمله خواست توزیع عادلانه ی امکانات و ثروت ها، حمایت از مردم ستم دیده به ویژه آن ها که دور از مرکز هستند و حتی از امکانات و نیازهای نخستین زیستن هم محروم بودند. در خوزستان، کردستان و سیستان و بلوچستان و حتی حاشیه نشینان نزدیک به پایتخت مثل اهالی مارلیک اسلامشهر و قرچک و همچنین ایجاد دگرگونی های بنیادین در اقتصاد سیاسی، آموزش و مسائل مربوط به کارگران و بازنشستگان . مبارزه با فساد و نابرابری ها، تبعیض بین زن و مرد تا تبعیض بین شیعه و غیر شیعه . و همچنان برای دستیابی به خواسته هایم تلاش خواهم کرد.اگرچه تاکنون پاسخی جز بیش از ۱۰ پرونده که با اتهام های فعالیت تبلیغی علیه علیه من گشوده شد و ازار و شکنجه های پیاپی از شما نشنیدم. اما بدیهی است که این مجازات ها هرگز نمی تواند از انگیزه ها و تلاش هایم بکاهد. و البته که امروز پس از تحمل ۸ سال حبس و مبارزه بی وقفه با انگیزه و توان بیش تری به دادخواهی و مبارزه برای ساختن جهانی عاری از خشونت، استبداد و فساد و بیدادگری ادامه خواهم داد. هشت سال پیش در دادسرای فرهنگ و رسانه و سپس در دادسرای مقدم شعبه یک بابت اتهام فعالیت تبلیغی گسترده علیه نظام تفهیم اتهام شده و سپس مرا محکوم به اعدام کردند . تابستان سال ۹۶ پس از نفی حکم اعدام و پنجاه و شش روز مانده به پایان محکومیت به تحمل حبس به همراه همسر سابقم به بازداشت گاه الف یک سازمان اطلاعات سپاه قرارگاه ثارالله منتقل شدم و پس از بازجویی ها و آزارهای فراوان، تحت شکنجه پرونده ای دیگر با همان اتهامات تکراری به دلیل حمایت از زندانیان سیاسی و روشنگری، پرونده دیگری علیه من گشوده شد و آزارها و فشارهای شدید آن ها منجر به جدایی همسرم از من شد. حین همان بازجویی ها یکی از عوامل قرارگاه ثارالله گفت: "من می ترسم که تو را آزاد کنیم . تو در زندان دست از دشمنی با نظام بر نمی‌داری، اگر آزاد شوی معلوم نیست چه خواهی کرد. " به او گفتم: "من به دلیل اعتراض به فساد و بیدادگری متهم به فعالیت تبلیغی علیه نظام شدم و همین که شما انسانی که از چهارده سالگی، سخت ترین کارها را انجام داده و بهترین لحظات جوانی و نوجوانی اش را در محل کار گذراند را دشمن خود می دانید و در عوض دوستان شما همین اختلاس گران و جنایت کاران هستند که جای مهر داغ روی پیشانیشان است، نشان دهنده عموم واقعیت هاست. شک ندارم که به زودی پرونده های ما و دیگر زندانیان سیاسی به دست مردم خواهد افتاد و همه میفهمند که چه جنایاتی در این بیدادگاه ها رخ داده است." طبق پرینت قضایی که در دست داشتم، باید بیست و ششم شهریور نود و شش آزاد می شدم. اما با این پرونده گشایی نا عادلانه، بی آن که جرمی مرتکب شده باشم، محکومیتم تمدید شد و از زندان اوین به زندان بزرگ تبعید شدم. و باز هم به دلیل اعتراض به اوضاع فاجعه بار این زندان و افشای حقایق توسط شعبه دو بازپرسی دادسرای مقدم محمد نصیرپور متهم به فعالیت تبلیغی و در شعبه شش بیدادگاه انقلاب اسلامی با حکم احمدزاده محکوم به دوسال حبس و دوسال تبعید به برازجان و چهار میلیون جریمه نقدی شدم و یک ماه بعد، مقیسه رئیس شعبه بیست و هشت با استناد به گزارش به گزارش قرارگاه ثارالله و کیفر خواست شعبه سه بازپرسی توسط سید احمد حسینی، مرا محکوم به تحمل پنج سال حبس نمود. و دو سال حبس با کیفرخواست محمد نصیرپور شعبه دو بازپرسی به اتهام تخریب اموال دولتی که دلیل این مجازات این بود که در برابر حمله دو قاتل از خودم دفاع کردم. همان دو قاتلی که چند هفته بعد علیرضا شیر محمد علی را به قتل رساندند. در لحظاتی که قاتل ها به من حمله کرده بودند که با سلاح دست ساز مرا به قتل برسانند، به هر نحوی که بود از خودم دفاع کردم و این دفاع منجر به شکسته شدن صفحه ی تلویزیونی شد که توسط خود زندانیان خریده شده بود. و این که شکسته شدن طلق تلویزیون منجر به محکومیت و تحمل حبس شد، از دیگر جاذبه های توریستی قوه قضاییه اسلامیست. بیش از هفت پرونده دیگر نیز با اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام و تحمل هشت سال محکومیت توسط سازمان اطلاعات سپاه در بازداشت گاه های الف یک و دو و وزارت اطلاعات در بند دویست و نه و حفاظت اطلاعات قوه قضاییه، برای من گشوده شد. با احتساب تمام این محکومیت های ناعادلانه به استناد بند پ از ماده ۱۲ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب نوزده خرداد نود و نه، اصلاحیه ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی ناظر به اعمال ۵۱۰ آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲، اجرای احکام مکلف به اعمال ماده ۵۱۰ آیین دادرسی و بنابراین باید پس از تحمل شش سال و سه ماه حبس، آزاد می شدم که هم اکنون یک سال و نه ماه است که بر خلاف قوانین و اضافه تر از آنچه برایم تعیین شده در زندان هستم. پس از اعتراض به عدم اجرای ماده ۵۱۰، نه تنها قانون را اجرا نکردند، بلکه با پرونده سازی مجدد بر اساس اتهام های واهی و تکراری، تلاش به تمدید محکومیت من و تحمل حبس می کنند، زیرا از این که مردم حقایق را بدانند هراس دا

این که نامه‌ای برای اجرای ماده ۵۱۲ و ادغام احکام نوشته شده بود که به این قانون من باید یک سال و نه ما پیش آزاد میشدم. برای تمدید محکومیت این پرونده سازی صورت گرفته، که هم ایرادهای شکلی دارد و هم ایرادهای ماهوی؛ از جمله این که باید در دادسرای فرهنگ و رسانه به این اتهامها رسیدگی می‌شد، و این که اصلاً تفهیم اتهامی صورت نگرفته. بصورت اینترنت یک سری ادعاها مطرح شده یک پرینت را از طریق لنز دوربین به من نشان دادند که اصلا واضح نبود، فقط گفتند عکس شما پای این متن هست، که گفتم خوب عکس من را هر کسی می تواند بردارد و پای مطالبی بیاورد. من اصلا مطلب را نخواندم که بتوانم تشخیص دهم که من نوشتم حتی اگر ایم را من نوشته باشم یک مطلب انتقادی است و محتوای مجرمانه ای ندارد، و ادعای شما مبنی بر فعالیت تبلیغی و نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی کاملا کذب است، و قابل اثبات نیست. باید یک هیئت منصفه ای کذب بودن یا نبودنش را بتواند ثابت کند، و قبل از آن بتواند ثابت کند که اینها توسط من نوشته شده. مشخصاً یک بازی مجدد برای پرونده گشائی. مطلب اول این که دادسرای رسیدگی کننده به موضوع صلاحیت رسیگی به موضوع را نداشته و دادسرای رسانه ای باید به موضوع ورود می نمود چرا که مطالب مورد ادعای دادستان در رسانه‌های جمعی نشر یافته است. در خصوص اتهامات وارده از سوی دادسرای تهران؛ دادسرای شماره ۳۳ یکـ تبلیغ علیه نظام دوـ تشویش افکار عمومی ماده ۶۹۸ دفاعیات شکلی و ماهوی خود را در رد اتهامات فوق به استحضار می‌رسانم؛ الف ـ‌ دفاعیات شکلیه در خصوص اتهام تشویش افکار عمومی ماده ۶۹۸ بر فرض وارد بودن اتهام که البته این اتهام را واهی ومورد رد من میباشد، مطابق ماده ۱۱ قانون کاهش مجازات حبس تعزیری مصوب ۱۹/۳/۱۳۹۹ الحاقیه ۱ تبصره ب ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی این جرم در ضمره جرايم قابل گذشت ذیل تعریف ماده صد تمام قانون قرارداد و نه آنچه دادستان قصد تحقیق و تعقیب از طریق مقام تعقیب را داشته باشد به جهت شکلی این هم مستلزم شکایت شاکی خصوصی به عنوان نمونه سازمان زندانها می باشد که در این مورد شکایتی موجود نیست. دو مصداق عنصر اتهام واهی منتصبه در سال ۹۸ منتشر گردیده، حسب اطلاعی که بازپرس ارائه کرد. حالیه با عنایت به قابل گذشت بودن جرم مورد وصف حتی با فرض حاضر بودن شاکی خصوصی در شکایت بازگشت به ماده ۹۶ قانون مجازات اسلامی ضرب العجل برای طرح شکایت در این خصوص قابل گذشت به عنوان موضوع زمان در نظر گرفته اند. در این ارتباط دو رقم ابتدائی شماره پرونده ۹۸۰۳۶۹ اگر شکایت در سال ۹۸ را داراست، سوال اینجاست که چرا بعد از دو سال اینجانب جهت ادای توضیح احضار شده ام، آن هم درست مقارن با ارائه درخواست انجام مجازات که منتهی به آزادی من خواهد شد. سه چنان چه اتهام نشر اکاذیب ماده ۷۴۶ از جرائم رایانه‌ای باشد؛ نظر به این که من اساسا دسترسی به سامانه‌های رایانه‌ای را ندارم، انتصاب چنین اتهامی طبق ماده ۱۸ قانون مذکور همان ۷۴۶ است و این اتهام از اساس قابل انتصاب نمی باشد. چهار نظر به این که اتهام تشویش اذهان عمومی مطابق بند ۳ از ماده ۲ قانون جرم سیاسی مصوب ۳۰/۱۱/۱۳۹۵ در ضمره جرائم سیاسی است، دادگاه می‌باید در محیط سیاسی و با حضور هیات منصفه برگذار گردد، که این درخواست به معنی پذیرش اتهام نیست و صرفا برای صلاحیت دادگاه عنوان میگردد. شایان ذکر است که دادگاه سیاسی از باب صلاحیت رسیدگی به اتهام تبلیغ علیه نظام را میتوان مورد مهاوی بنامیم هر چند تغییر ویژه‌ای در وضعیت حبس قابل تحمل ایجاد نخواهد کرد، لذا نتیجه این دادگاه در بدبینانه ترین حالت یعنی محکومیت، وضعیت تحمل حبس را برای من از ۶ سال و سه ماه افزون نخواهد کرد، از این رو شگفت زده ام که چرا کارشناسان سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات تلاش بیهوده‌ای می‌کنند برای ایجاد پرونده سازی جدید در راستای احتمالا بیشتر نگهداشتن من در زندان، امیدوارم که این تلاش اثر عملی بر وضعیت من نخواهد داشت و این موضوع به آقایان تفهیم شود. ۵- مقام تعقیب از حضور وکیل در محل تحقیقات ممانعت به عمل آورده، این در حالی است که من حق داشتن وکیل در محل تحقیقات بعمل آمده را داشتم، حتی چنانچه موضوع تبصره ماده ۴۸ از آیین دادرسی کیفری در میان باشد؛ بازپرس شعبه ۳ دادسرای ناحیه ۳۳ مکلف به مراحل استخدام و تعیین وکیل را به من ابلاق و سپس فرست کافی جهت جلب وکیل را به نگارنده باید اعطا می داد. ۶- متاسفانه بازپرس شعبه ۳ مصادیق اتهامی را به نگارنده نشان ندادند و به صورت شفاهی با تعجیلی غیر قابل توجیه مبادرت به بازجوئی و تحقیق نمود و اجازه مطالعه پرونده را هم به من نداد. ب- ایرادات ماهوی کفایت. ۱-در باره دفاعیات ماهوی صراحتا ً عرض میکنم که هیچ یک از دو اتهام مطروحه را نمی‌پذیرم و آنها را نا وارد میدانم. ۲- درمورد نشر اکاذیب و تشویش افکار عمومی هم و اظهار نظر در مورد کذب بودن یا صحیح بودن مطالب بستگی به رسیدگی به ماهیت امر دارد. در این ارتباط درخواست بررسی کارشناسانه مطالبی را دارم که موضوع آن به ادعای دادستان تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب بوده است. چنین که اگر که مطالب منتصب به من باشد راجع به کذب بودن یا نبودن چه بهتر هیئت کارشناسی نصبت به موضوع و ادعاهای مطروحه در آن بررسی‌های کارشناسی و میدانی مبذول دارد. البته تاکید میکنم به دلیل عدم رویت مصادیق نمیتوانم انتصاب آنها را به خود تائید کنم مع الوصف فارق از موضوع قابلیت انتصاب تعیین هیئت مذکور مورد ادعاست. ۳- درمورد تبلیغ علیه نظام نیز باید بگویم مصادیق عنصر مادی جرم به من ارائه نشده، و لذا به دلیل عدم رویت مطالب نمیتوانم با صحت محتوای ادعائی مصادیق به خود را تاکید، تائید و یا تکذیب کنم. که البته بر اساس اصل برائت فعلاً منکر مرتبط مصادیق به خود هستم. این که چرا مطالب با تصویر اینجانب نشر یافته است باید عرض کنم که پر واضح این که تصاویر من در اینترنت موجود بوده است؛ و کار ساده‌ای است مطلبی را با تصویر من منتشر کردن، و به نوعی آن را به عهده من انداختن توجه را به این نکته مهم جلب میکنم که؛ ۴۸ ساعت قبل از احضارم جهت توضیح اینترویو در خصوص موضوع اتهامات مطروحه نامه ای جهت لذوم ادغام محکومیت ارائه نمودم که مطابق آن چنانچه ادغام انجام بگیرد حداکثر مجازات قابل تحملم مطابق بند “پ” از ماده ۱۲ قانون کاهش مجازات اصلاحیه ماده ۱۳۴ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ شش سال و سه ماه خواهد بود، این در حالی است که هم اکنون بیش از هشت سال است که در زندان به سر میبرم و این که حتی با قطعیت این پرونده و محکومیت در آن نهایت حکم قابل اجرا برای من با در نظر گرفتن محکومیت در هر دو اتهام واهی مطروحه حداکثر دو سال و و همچنین ماده ۱۳ قانون کاهش مجازات که اصلاحیه قانون ۱۳۷ از قانون مجازات اسلامی است بیش از دو سال و نیم اعمال قاعده تکرار و افزایش حداکثر مجازات تا یک چهارم نخواهد شد، که البته این دو سال و نیم حبس قابل تحمل هم در مکانیزم ماده ۵۱۲ قانون دادرسی کیفری ناظر به قواعد تعداد جدم یعنی از ماده ۱۲ قانون کاهش مجازات مجدد همان ۶ سال و سه ماه خواهد بود.

خروج از نسخه موبایل