آزمونی برای شناخت جامعه
وقتی خبر خودکشی انسانی را در زندان می شنویم چه واکنشی نشان می دهیم؟
بعضیها که با لنز مذهب به جهان مینگرند،می گویند: خودکشی گناه کبیره ست،خداوند از سرتقصیراتش بگذرد و برای خانواده اش آرزوی صبوری می کنند.همبندیها اظهارنظرهای متفاوتی دارند،یکی از قدیمیهای بند می گوید بدلیل شرایط دشوار و امکانات اندک زندان است،بجزصادق موسوی که پریروز در تیپ ما خودکشی کرد یک زندانی دیگر هم دیروز در تیپ چهار خودکشی کرد. اولی باقرص و دومی از طریق بریدن رگ .هفته پیش هم دو خودزنی داشتیم که خوشبختانه منجر به مرگ نشد.دو خودکشی که به مرگ منجر شد و دو اقدام به خودزنی که فقط به جراحت ختم شد.چرا؟چون جوانها امید به آینده ندارند در اثر مشکلات اقتصادی مرتکب اشتباه می شوند،جذب باندهای خلافکار و . . . دردا که همه به ما فقط به چشم مجرم نگاه می کنند.ما که مشروب فروش،سارق و یا قاچاقچی بدنیا نیامدیم،مقصر بودیم اما بجز ماهم مقصران دیگری هم بودند که شاید اگر آنها مسئولیتشان را درست انجام میدادند ماهم حالا اینجا نبودیم.شاید اگر ما بجای میدان شوش و اسلامشهر در شمال یا مرکز شهر بدنیا میامدیم و در مدرسه های بهتری درس می خواندیم،اگر پدر ما سالها در زندان نبودو وضعیت اقتصادی کمی بهتر بود سرنوشت بهتری داشتیم.اما حالا اینکه محکوم به تحمل سالها حبس شده ایم چه دردی از جامعه دوا میکند.اصلا آیا زندان دردی را دوا میکند یا به دردها می افزاید؟ آیا قضات به این می اندیشند که وقتی من ۱۰ سال در زندان محبوسم چه کسی نان آور خانواده ام هست و چه بلایی سر فرزندم می آید؟آنها چگونه باید از پس تامین مخارج سرسام آور برآیند؟من کارگر بودم،دوشیفت کار میکردم و وقتی گرانی تشدید شد مجبور به فروش مشروبات الکلی شدم و چون مبتدی بودم خیلی زود دستگیر شدم.حالا در زندان برای تامین هزینه هایم باید مواد بفروشم.زندان فقط باعث شد یک مجرم کوچک و مبتدی تبدیل به مجرم بزرگتر و حرفه ای تر شود.روی تابلو نوشته مجتمع ندامتگاهی اما در واقع تخریب میکنند.بعدازظهر که خیال خرابکارها از بازرسی راحت است.انواع و اقسام موادمخدر و قرصهای روان گردان در بند مصرف میشود.اما یک کتاب ،روزنامه یا مجله به ما نمیدهند.سالن ورزشی از بهمن ماه تا کنون بسته است.وقتی هم که باز بود به ما نمیرسید.مثل مرخصی نوروزی که فقط به ثروتمندان رسید.انگار ما فقط برای له شدن بدنیا آمده ایم .خوشبحال آنها که خلاص شدند.من هم اگر دو بچه قدونیم قد نداشتم ازگناهش نمیترسیدم و خلاص میشدم.یک زندانی دیگر می گوید : خودکشی کار آدمهای ضعیف است.چراما خودکشی نمی کنیم؟شرایط برای همه دشوار است.جوانهای این دوره و زمانه کم طاقت شده اند.البته تقصیری هم ندارند،دلخوشی نیست.شغل نیست.گرونی سرسام آورست و زندانهای بدتر و دورافتاده نصیب ما ضعیفترها میشود.ازمابهترون،آنهاکه میلیارد میلیارد خوردند در هتل اوین هستند و ما فقیرها در این کویر دورافتاده.
آب لولهکشی را نمیتوان نوشید از بس که شور و بدبو است؛ آب معدنی هم گران است و اگر امثال ما پول ماهی یک میلیون تومان آب و خوراک معمولی را داشتند که خلاف نمیکردند. ماهم آبرودار بودیم، فقط زورمان به گرانیها نرسید و از اینجا سر درآوردیم. دیگری میگوید من سالها در زندان شمال شهر یعنی اوین بودم و طی هفت سال فقط از دو مورد اقدام به خودکشی باخبر شدم که البته هر دو ناموفق بود اما در این مدت کوتاه که در این زندان بودم هر ماه حداقل از چهار مورد اقدام به خودکشی مطلع شدم که معمولا از هر چهار مورد یکی منجر به مرگ شده است.
شاید تعداد از این بیشتر بوده و من نمیدانم اما این مهم را میدانم که اگر زندان تهران بزرگ هم امکانات زندان اوین را داشته باشد آمار خودکشی کمتر میشود. آب و هوای خوب زندان اوین و آزاد بودن ملاقات با خانواده، امکانات فرهنگی مثل کتاب، روزنامه، آمفیتئاتر، دانشگاه و از همه مهمتر برخورد بهتری که با زندانی میشود در پایین بودن آمار خودکشی بسیار موثر است. متاسفانه برخی مامورین انتقام هرچه سختی که در زندگی تحمل کرده اند را از زندانی که خود اسیر و آسیبدیده است میگیرند. ما اگر خطا کردیم حالا در زندانیم و هزاران زجر دیدهایم و تاوان دادهایم، اما خطاکاران اصلی که باعث فقر و نابسامانی شدهاند چطور؟ با آنها هم مثل ما برخورد شده است؟
این خبر به قصد جلوگیری از حوادث بعدی منتشر میشود. کدامیک از افرادی که به زندان آمدهاند از قبل پیشبینی میکردند چنین سرنوشتی داشته باشند؟ شاید این اتفاق برای هر انسانی رخ دهد. من گمان میکنم اینکه در جامعه یک ندامتگاه واقعی برای اصلاح افراد بزهکار داشته باشیم دستکم فعلا ضروریست، اما جایی که در هواخوری یک تکه کوچک سبزه و گل نیست و چشم انسانها فقط به آجر و سیم خاردار میافتد یا به جای کتاب، روزنامه،
آموزگار و مددکار فقط هروئین، شیشه، حشیش و قرص بی دو یافت میشود را چگونه میتوان ندامتگاه نامید؟ چگونه میتوان توقع داشت جوان بیست سالهای که به جرم اعتراض به گرانی یا هر جرم دیگری به زندان آمده افسرده، ناامید ویا متمایل به خودکشی نشود؟ ای کاش صدای ما به گوش مسئولین دلسوز برسد اما فعلا که دوسال است دادیار ناظر زندان به خود زحمت نداده از این زندان بازدید کند؛ چون دور است. انگار دیگر کسی به نان حلال و وجدان کاری اهمیت نمیدهد.
:لینکهای تماس
Facebook:
Facebook/IranZendaniSiasi
Email:
cfppiiran2006@gmail.com
shiva.mahbobi@gmail.com
pouyandeparisa@gmail.com
Shiva Mahbobi,
Spokesperson
Tel in Netherland:
+31(0)682198347