سهیل عربی: از اتاق ۱ تا سلول ۱۶ قسمت دهم،

الف؛ زندان تهران بزرگ، تیپ ۵، سلول ۹، ۱۹ خرداد ۹۹

فسر نگهبان به همراه دو مأمور دیگر با چهره های … و شتابزده وارد سلول میشوند، طوریکه بنظر میرسد برای دستگیری چند قاتل وارد این مأموریت مهم و سرنوشت ساز شده اند. دو مأمور به پشت تلویزیون خیره شدند، پس از چند دقیقه دقت، یکی میگوید: یافتم، یافتم، یکی از پوردها بخوبی تخریب نشده، پیچگوشتی را از کیف درمیاورد و با حرص و خشم تمام پوردها را بار دیگر تخریب میکند. به آنها میگویم: اینهمه نگرانی لازم نیست! من و همسلول هایم، آنقدر زجر کشیده ایم و درد داریم که سالهاست حوصلهٰ تماشای حتی یک فیلم، سریال، موسیقی، موزیک ویدئو یا مسابقه ورزشی را هم نداشتیم. اگر پیچگوشتی را بجای پورت USB به خود شیشه هم بکوبی و صفحه تلویزیون را هم بشکنید تغییری در زندگی ما ایجاد نمیشود. اما ایکاش همینقدر که نگران هستید ما برنامه ای جز برنامه های وزین صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را نبینیم، نگران وضع بهداشت، فرهنگ، خوراک، ورزش و تندرستی زندانیان هم میبودید. ایکاش این حرص و خشم صرف مبارزه با ظلم، فساد، تبعیض و بیعدالتی میشد. برای ۱۵ نفر یک تلفن اختصاص داده شده، اما یکی از زندانیان تازه به ثروت رسیده یک تلفن را به تنهایی در اختیار دارد، پس از قطع شدن تلفن هم موبایلی که یکی از همکاران خودتان به او فروخته را استفاده میکند، دلیل این تبعیض چیست!؟
اینکه او و دیگر اعضاء اتاق یکشبه ثروتمند شده ها از طریق رانت، اختلاس، پولشویی، اخلال در نظام ارزی و اخذ وامهای بیحساب، میلیاردر شده اند و حالا با پول ملت، حاتم طائی شده اند و به همکاران شما هدایایی تقدیم میکنند. اما من روزنامه نگار هستم، روزنامه نگاری که حتی یک ریال هم بابت بازتاب وقایع و دفاع از حقوق ستمدیدگان دریافت نکرد و علاوه بر این محکوم به تحمل حبس شده است.
حالا به این دلیل که نمیتوانم و نمیخواهم رشوه پرداخت کنم، با من اینگونه بدرفتاری میکنید و مورد ظلم و تبعیض قرار گرفتم.
ما باید ساعت‌ها زیر این آفتاب داغ در هواخوری اجباری باشیم، درحالیکه آنها یکشبه ثروتمند شدگان، اختلاسگران، مرتکبین اخلال در نظام ارزی از آمار و هواخوری و بسیاری سختیهای زندان معاف میشوند.
دلیل این تبعیض‌ها چیست؟
میگوید اینها دستورات رئیس زندان است و من فقط مجری هستم. ۵ میلیون حقوق هم ارزش ندارد که من با فساد و ظلم مبارزه کنم، همینکه رشوه نمیگیرم و مواد مخدر وارد زندان نمیکنم، خیلی سخت است. چون ۵ میلیون تومان حقوق هرگز کفاف اجاره خانه ۳ میلیون تومانی، گوشت، مرغ، برنج و روغنی که هر روز گرانتر میشود را نمیدهد، ما هم زن و بچه داریم و نمیتوانیم دنبال دردسر بگردیم، اینها به بالا وصل اند، زور ما به اینها نمیرسد، ما در ظاهر زندانبان هستیم، اما در واقع مثل شما حبس را تحمل میکنیم و این ظلم و فساد ما را هم آزار میدهد، اگر خبرنگار هستی بگو که ما ۲ ماه است حقوقمان را دریافت نکرده ایم، چه رسد به اضافه کاری و پاداش، بعد شنا توقع دارید که سالم بمانیم و علاوه بر این با فساد و تبعیض و بیعدالتی هم مبارزه کنیم!؟

ب؛
شهریور ۹۸، زندان اوین، بند ۸، سالن ۷

زحمتکش اتاق گربه های اشرافی، تعداد زیادی کتاب، روزنامه و یک کیسه فلفل قرمز را به سطل زباله میریزد، میگوید: اینها در انباری اتاق بوده و حواسش نبوده یک فلاسک چای که درب آن کامل بسته نشده، روی آنها ریخته، نمناک شده و به همین دلیل آنها را دور میریزد. برای افرادی که در زندان نبوده اند احتمالاً ای یک اتفاق عادیست یا خیلی مهم نیست. اما اگر بدانید در هر بند فقط ۲ روزنامه قابل خواندن میدهند و یکی از آن ۲ روزنامه به اتاق گربه های اشرافی می‌رود و یکی دیگر برای ۱۸۰ زندانی دیگر، آنگاه شاید متوجه مسئله شوید.
در زندان تهران بزرگ که فقط دو روزنامه ایران و جام جم به زندانی فروخته میشود. در حالیکه باید روزنامه های کثیرالانتشار رایگان در اختیار زندانی قرار گیرد و این طبق آیین نامهٰ اجرائیه سازمان زندانها جزء حقوق زندانیست، که در این زندان لغو میشود، اما در زندان اوین که روزنامه ها بطور رایگان توزیع میشود، معمولا به هر اتاق که ۱۹ الی ۲۵ زندانی در آن هستند، یک روزنامه اطلاعات میرسد و از روزنامه هایی مثل شرق، اعتماد و ایران به هر بند فقط ۲ یا ۳ عدد میرسد، یکی را وکیل بند برای خود برمیدارد، یکی را به پولزنهای او میدهند. پولزن به اتاق‌ روبروی وکیل بند میگویند، اتاقی که افرادش هزینه بند و وکیل بند را تأمین میکنند و در عوض امکانات بیشتری دارند. روزنامه شرق و اعتماد که مطالب نسبتاً بهتری دارند، به دیگر اعزای بند میرسند. در مورد فلفل قرمز هم در مقاله قبلی توضیح کامل دادم و برای یادآوری بطور خلاصه بگویم که از سال ۹۶ فروش فلفل قرمز به زندانیان ممنوع شده، اما در بازار سیاه پ به چند برابر قیمت فروخته میشود. همین فلفل قرمز که چند گرم از آن برای خیلی از زندانیان حسرت شده را کیلو کیلو به سطل زباله می اندازند، چون آنها از این تبعیض‌ها رنج نمیبرند. این که یکی از اعضای اتاق گربه های اشرافی مه از دکل غیبکن های معروف است، قبل از رفتن به سرویس بهداشتی به خدمتکارش دستور میدهد، توالت را برایش شستشو و ضدعفونی کند و راه را برای رفت و آمدش خلوت کند را نیز بسیاری، پیش از من اطلاع رسانی کرده اند و متأسفانه انگار از نظر اکثریت این یک اتفاق عادیست و فقط از نظر امثال من فاجعه است. فاجعه است زیرا اگر توزیع عادلانه ثروت صورت بگیرد، اگر سیستم آموزشی و اقتصاد ما اینگونه نبود، این جوان مجبور نبود برای یک غارتگر بیرحم چنین خدماتی ارائه کند و اینگونه تحقیر شود.

ج؛
زندان تهران بزرگ، فروردین ۹۷، تیپ ۱ موسوم به تیپ شعبه ایها، بند ۱ موسوم به بند زامبیها

اکثر افرادی که محکومیت به تحمل حبس در تیپ ۱ سپری میکنند بدلیل ارتکاب جرائمی، نظیر سرقت یا خرید اموال مسروقه، توسط شعب آگاهی دستگیر شدند و به این دلیل شعبه ای نامیده شدند.
بند ۱ تیپ ۱ نیز بدلیل اینکه شوربختانه اکثر زندانیان آن معتاد به متادون هستند، بند متادون یا بند زامبی ها نامیده میشود، زیرا مصرف این نوع از متادون باعث میشود فرد پس از مدتی شبیه به مردگان متحرک سریال باتینگ…شود. اکثر افرادی که در این بند محبوسند میگویند که این مایع که بنام متادون به زندانی داده میشود، داروییست که حین زایمان گاو به او خورانده میشود، تا درد زایمان را کمتر تحمل کند. انگار خودشان هم میدانند که تحمل حبس در این بند به اندازهٰ زایمان گاو دردناک است. البته لازم به تأکید است که نویسنده هرگز قصد اهانت به گاوهای بسیار گرامی و مفید را ندارد، زیرا گاو نخستین سوسیالیست عالم است. او تنها هستنده ایست که همیشه بجای من میگوید ما. “ما” گفتن گاو دربردارندهٰ پیامی مهم است برای بشر امروز که اسیر خودخواهی و اگوئیسم شده و منافع اجتماع برای او کمترین اهمیت را دارد.
اکثر زندانیان بند زامبی ها علاوه بر متادون، هروئین، شیشه و حشیش تیز مصرف میکنند. میگویند: مت و دوا بجای ما حبس را تحمل میکند، تو هم مصرف کن و بگذار اینها بجای تو حبس را تحمل کنند. “مت مخفف متادون است”.
ساعت ۱۲ ظهر همه کلافه هستند و با عصبانیت میپرسند: پس چرا مت نیامد!؟ بین ساعت ۲ تا ۳ متادون توزیع میشود.
وکیل بند چند دقیقه قبل از توزیع متادون فریاد میکشد: اول اتاق‌های ۲ تا ۵ بعد اتاق‌های ۶ تا ۱۲ و آخر سر ۱۳ تا ۱۶. اگر کسی خارج از نوبت بایستد، سه روز متش را قطع میکنم.
اتاق ۱ برای وکیل بند است و معمولا افراد معتاد به متادون را در اتاق خود راه نمیدهد، زیرا مصرف این نوع متادون موجب میشود سیستم گوارش انسان‌ها خیلی زود از کار بیوفتد و بنابراین شخص مصرف کننده کنترل خود را از دست میدهد ‌حین خماری که توان رفتن به سرویس بهداشتی را ندارد، خود را راحت و دیگران را ناراحت میکند.
اتاق‌های ۲ تا ۵ بترتیب بین افرادی تقسیم میشود که توان بیشتری برای کمک به وکیل بند، برای تأمین هزینه ها دارد، به همین دلیل حین توزیع متادون وکیل بند لطف آنان را جبران میکند و آنها اولین زندانیهایی هستند که متادون دریافت میکنند. وقتی متادون توزیع میشود باید هر زندانی یک لیوان در دست داشته باشد و در صف بایستد. مسئول اتاق ۲ نفر اول صف است و بعد شهرام و بهرامش! شهرام و بهرام افرادی هستند که به مسئول اتاق برای همه هزینه های اتاق کمک میکنند و مسئول اتاق هم لطف آنها را اینگونه جبران میکند، که به آنها اجازه میدهد، پشت سر او بایستند. پشت سر شهرام، بهرام ها، پولزنهای درجه دو تا درجه شش سفره مسئول اتاق میایستند، یعنی افرادی که با مسئول اتاق سر یک سفره مینشینند و هزیزنه خرید مواد غذایی، آشپز و خدمتکاران را پرداخت میکنند. و پشت سر پولزنها آشپز و خدمتکاران و در آخر صف سه طبقه ایها و پشت سه طبقه ایها، کف خوابها. سه طبقه ایها افرادی هستند که میل یا توان کمک به مسئول اتاق را ندارند و بنابراین باید در تخت طبقه سوم زندگی کنند، که معمولا به دلیل ازدیاد جمعیت در این تیپ روی ار تخت دو یا سه زندانی میخوابند.
که به این نوع دو ترک خوابی و سه ترک خوابی گفته میشود. مسئول اتاق برای تأمین هزینه ها …ها را میفروشد و حتی گاه طبقه دوم نیز به فروش میرسد. هزینه اتاق علاوه بر پول شام، نهار و صبحانه و میان وعده هایی که پس از مصرف متادون و حشیش مصرف میشود ( به صرف این میان وعده ها کره خوری گفته میشود) شامل حقوق آشپز و خدمتکارانی که وظیفهٰ پخت و پز و نظافت اتاق را برعهده دارند و نیز بخش اعظم هزینه اتاق ‌پولیست که باید مسئول هر اتاق بعنوان خدمات و کمک هزینه هر هفته به وکیل بند پرداخت کند. وکیل بند ۳۰٪ از پولی که به اسم هزینه خدمات دریافت میکند را به افسران نگهبان، مراقب ها و رئیس زندان، رئیس تیپ، برادران ۱۸۰ و عزیزان حفاظت اطلاعات تقدیم میکند تا آنها نیز برای جبران این هدایا، بهترین اتاق بند و امکانات دیگر را در اختیارش بگذارند.
این امکانات شامل: موبایل، usp, سیگارهای مرغوب که در فروشگاه زندان فروخته نمیشود، فلفل، قرص B2، حشیش، گُل، هروئین و پاسورهاییست که وکیل بند بخشی از آن را همراه با شهرام، بهرام ها و نوچه هایش مصرف میکنند و مقدار زیادی از آن را میفروشند. اینگونه ۱۰ برابر آن در صد سود از دریافت خدمات را، کسب میکند و علاوه بر آن در جایی بهتر حبس را تحمل میکند.
برای توضیح و شرح دادن آنچه که در تیپ ۱ بخصوص در بند شعبه رخ داد نیاز به ساعت‌ها وقت و نوشتن چند کتاب ۱۰۰۰ صفحه ای دارم.

سیستم سلسله مراتبی که شبیه به یک نظام فاسد و جنایتکار و شاید قسمت و عضو کوچکی از آن باشد، ظلم قویترها و ثروتمندها به ضعیفترها و فقیرترها، که اینجا راحتی وحشتناک تر از یک جنگل ساخته است، نه تنها هدف مسئولان که کسب درآمد است و نه اصلاح بزهکاران. با نگاهی دقیق می‌توان دریافت که درواقع جُرم زندانبان از زندانی سنگینتر است و حتی افرادی که سازمانی بنام اقدامات تأمینی و تربیتی تشکیل داده اند از خطر سارقها بیشتر است. در واقع این بخش کوچکی از کرونیکاپیتالیسم است که تحصیل آن، تأمین خلافکاران و تربیت خلافکاران و کسب درآمد و انباشت سرمایه از این طریق است. یک دانشگاه عجیب بس عجیبکه در این دانشگاه هیچ نیازی به مرور و مطالعهٰ درس‌ها نیست زیرا درس‌های آن بیرحمانه در ذهن ما حک میشوند، حتی اگر بخواهیم هم فراموش نمیشود. هر انسان بکر و بی تجربه ای هم در اینجا خیلی زود، عمق فاجعه را میبیند.
.اقسام مواد مخدر و قرصهای روانگردان، همزیستی با سارقان، مالخرها و خلافکارهای حرفه ای

د؛
بند ۳۵۰ زندان اوین، نیمهٰ دوم سال ۱۳۹۴

پس از پنجشنبهٰ سیاه و خونین بند ۳۵۰ یعنی ۲۸ فروردین ۹۳ دیگر تازه وارد ( جدیدالورود) نداشتیم، یعنی کسی به بند ما نیامد.
مسئولان زندان، وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه از اتحاد زندانیان سیاسی نرسیدند و بتدریج اقدام به پخش اعضای بند به زندانها و بندهای مختلف نمودند. ابتدا مردم جهان را محروم از همزیستی با یک آزادیخواه بی همتا یعنی “غلامرضا خسروی” و سپس بستن کامل سالن انقلابی‌ها یا براندازه کردند.
در سال‌های قبل بند ۳۵۰ که دو طبقه دارد و در هر طبقه ۶ اتاق، ۵ اتاق در هر طبقه برای صرف خوراک، تماشای تلویزیون و استراحت اعضای بند اختصاص داده شده بود. اتاق ۶ در طبقهٰ پایین مخصوص ورزش و اتاق ۱۱ در طبقهٰ بالا کلاس درس ما بود. در اتاق ۱۱ زبانهای فرانسوی، اسپانیایی، انگلیسی، عربی، روسی و چند زبان دیگر تدریس میشد. علاوه بر آن کلاسهایی مثل اقتصاد سیاسی، فرگشت، فیزیک کوآنتوم، تئوری موسیقی، شیمی، حقوق، علوم انسانی و جامعه شناسی نیز برگزار میشد. تمام این کلاسها توسط زندانیان سیاسی برای تمام اعضای بند و بطور رایگان برگزار میشد. استفاده از اتاق ورزش و وسایل بدنسازی نیز برای تمام اعضای بند بدون تبعیض و رایگان بود.
در سالن پایین که سالن انقلابی‌ها بود، بندرت شاهد تبعیض بودیم.
برانداز نامیست که از آن برای معرفی افراد، احزاب، سندیکاها و سازمانهایی که معتقد به ایجاد دگرگونی‌های بنیادین هستند، استفاده میشود. برانداز به این نتیجه رسیده است که برای گذر از این وضعیت فاجعه بار، اصلاحات کافی یا پاسخگو نیست. در اصل جمهوری اسلامی را اصلاح پذیر نمیداند، زیرا واپسگرایی و جنایت‌هایی که آنها بارها مرتکبشان شده اند، این پیام را به هر وجدان و مغز سالمی میدهد که چاره ای جز انقلاب باقی نمیماند.
بجز اتاق ۲، اکثر اعضای چهار اتاق دیگر سالن ۱ بند ۳۵۰ یعنی اتاق‌های ۱، ۳، ۴ و ۵ تفکراتی اینچنین داشتند و تفاوت در بین ما، تفاوت در شیوه کنشگری بود و نه در اهداف. برانداز، انقلابی یا تحولخواه.
امکانات سالن ۱ یعنی طبقه پایین، سالن براندازهای بند ۳۵۰ اگر چه کمتر از طبقه بالا که موسوم به طبقهٰ اصلاح طلبان است، اما همین امکانات کم در سالن براندازها بدرستی و عادلانه تقسیم شده است.
در اکثر اتاق‌ها مسئول اتاق با رأی اکثریت و پس از یک روند دموکراتیک با بحث و گفتگو انتخاب میشود.
پس از بند ۳۵۰ دستکم در ۲۰ بند دیگر محبوس بودم وهیج بندی ندیدم مسئول اتاق با رأی اعضای اتاق انتخاب شود ودر زندان این که مسئول اتاق دیکتاتور نباشد واقعا فوق العاده است و همین ازمیزان دردها و رنج‌ها میکاهد.
به جرأت میتوان گفت به جز نگرانی برای خانواده، از دست دادن شغل، محرومیت از دامه تحصیل و دیگر عزیزان و امکاناتی که با آمدن به زندان آنها را از دست دادیم، در بند 350 مشکل بزرگی نداشتیم وحتی فرصت استفاده از تجربه ومعلومات هم بندیانمان را هم داشتیم.
استفاده از کتاب خانه بند کاملا عادلانه وبدون تبعیض برای همه ممکن است. روزنامه ها عادلانه توزیع میشود مسئول اتاق برای انتخاب شبکه تلویزیونی نظرسنجی میکند و هر ۱۸ روز یکبار یکی از ۱۸ عضو اتاق فرصت دارند برنامه تلویریونی مورد علاقه خود را تماشا کنند. تخت‌ها فروخته نمیشود، بلکه برخسب شرایط جسمی، سن و سابقه تقسیم میشود، یعنی اولویت با افراد سالخورده وبیمار است وسپس افرادی که مدت بیشتری در زندان مانده اند، زیرا روحیه آنها نسبت به فردی که تازه به زندان آمده بیشتر آسیب دیده و همچنین جسم آنها بنابرین تخت بهتر می‌تواند کمی به آنها کمک کند.
اما حتی در بند 350 هم شاهد تبعیض و بالاخص تبعیض مذهبی بودیم. بزرگترین قسمت بالا که تقریبا هم اندازه اتاق ورزش سالن پایین اتاق ۶ بود را بیت العباس نامیدن این نامی است که مدعیان اصلاح طلبی بر آن گذاشتند و این قسمت فقط محل انجام مراسم مذهبی شیعیان است در حالی که تعداد قابل توجهی از هم بندیهای ما شیعیان نبودند، مسیحی مثل: “سبادا”، “آقا سرجیک” که ارمنی بود یا فرشید فتحی، علیرضا سیدیان، ابراهیم فیروزی و چند عزیز نوکیش دیگر، علاوه بر این عزیزان دوستان یهودی، کمونیست، آتئیسم، اگنوستیسم، بهایی و دگراندیشان دیگری هم در این بند محبوس بودن، که مجبور به تحمل صدای اذان، مداحی ودیگر اصوات ناشی از برگزاری مراسم شیعی میشدند و حتی افرادی بودند که غیر مسلمان را کافر و نجس مینامیدند و میگفتند کمونیست، آنارشیست مسیحی و بهایی نجس هستند ونباید به بیت العباس وارد شوند. به انها اعتراض کرده و گفتیم عدالت یعنی اگر شیعه حق برگزاری مراسم مذهبی خود را دارد، باید به اقلیتها و دگراندیشان هم مجوزی داده شود تا مراسم مذهبی خود را برگزارکنند. شما برای تشیع تبلیغ میکنید، بودجه، امکانات و جوایز دریافت میکنید اما “سوادا” بدلیل تبلیغ مذهب خود مجرم امنیتی شناخته شد و صدها دگراندیش دیگر مثل او.

اما متوجه شدیم تمام شعارهای مدعیان اصلاح طلبی فقط برای کسب قدرت و ثروت و به قصد فریب مردم بود. آنها در عمل فرق چندانی با جمهوری اسلامی نداشتند، به همین دلیل اتاق ۷ را اتاق جمهوری اسلامی نامیدن.

امیدوارم روزی وقت و فرصت تشریح تمام آنچه در زندان مشاهده و لمس کردم را داشته باشم، اما حالا فقط میتوانم تعداد اندکی از حقایق را با قلم خود بتصویر کشم.

اینجا بند ۳۵۰ وسال ۱۳۹۴ است و ما پس از انتقال و تبعید و اعدام تعداد زیادی از همبندیانی که مثل برادر به هم نزدیک شده بودیم به سالن بالا منتقل شدیم. درب سالن پایین کاملا بسته شد. آقای محمدامین هادوی و آقای احمد هاشمی در اتاق ۷، من، علی زاعد، حسن … و محسن دانشپور در اتاق ۸ بودیم. وجه مشترک اتاق هفتی ها اصلاح طلب بودن و سابقه خدمت به جمهوری اسلامی، وجه مشترک ما اتاق هشتی ها اینکه همه محکوم به اعدام هستیم یا بودیم. ما به قصد گذر از جمهوری اسلامی اقداماتی انجام دادیم اما آنها معتقد به اصلاحات هستند. در اتاق ما سه نفر نماز میخوانند و روزه میگیرند، در اتاق ۷ هر دو نفر اما اتاق هشتی ها در اتاق خودشان نماز میخوانند واتاق هفتی ها حتما در بیتالعباس، با اینکه آنها دونفر هستند اگر در اتاق خود نماز بخوانند برای هیچکس مزاحمت ایجاد نمیشود و بیت العباس اگر برای آنه یک مکان مذهبیست برای دیگران که تعدادشان بیشتر است جایی برای مطالعه، چون در اتاقها صدای تلویزیون و گفتگوی افراد داخل اتاق مزاحم مطالعه و مخصوصا ترجمه است، زیرا ترجمه نیاز به تمرکز بالایی دارد. در اتاق ۱۱ هم حالا مثل گذشته کلاس برگذار نمیشود و اینجا تبدیل به محل گفتگوی پیر مردهای بند شده است و علاقه مندان به مطالعه و ترجمه زمانی که اتاق هفتی ها برای انجام مراسم مذهبی واقامه نماز میایند مخصوصا بعداز آمار قتل گاهی که امکان استفاده از کتابخانه نیست با مشکلات بیشتری مواجه میشوند.
اتاق ۹ در گذشته معروف به اتاق جنبش سبز یا اصلاح طلب های مردمی و غیر متصل به حاکمیت بود. حالا از آنها اکبر امینی، امین خرم، آرمین صداقتکیش، بهمراه آقای سلطانی مانده اند و در اتاق ده نیز آقایان، کاظم برجسته، یاشار دارالشفا و محمد صدیق کبودمند مانده اند. از ۱۴ نفر آمار بند ۳۵۰، شش نفر نماز میخوانند، آقایان، خرم، دانشپورها،… که اینها بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران و برای دلشان نماز میخوانند، اما دو عزیز دیگر اصرار به اقامه نماز زیر دوربین بیت العباس را دارند و ما همیشه کنجکاویم بدانیم زیر دوربین نماز خواندنها با هدف جلب توجه مسئولین است یا برای رضای دیگر خدایان.

توزیع اجناس این روزها کمی عادلانه تر است. خوشبختانه حالا اجناس فروشگاه، میوه و سبزیجات نسبت به گذشته عادلانه توزیع میشود البته دیگر فروشگاه انگیزه چندانی به آمدن به بند 350 را ندارد زیرا 14 نفر مانده ایم و خرید چندانی نداریم ولی در گذشته نه چندان دور در اتاقهای ۷ و ۹ شاهد اعمالی بودیم که این روزها در اتاقهای ۱ و ۲ بند ۸ تیپ ۵ کنونی میبینیم، مثل احتکار اجناس و حق خوری توسط عزیزان سبز و مدعیان اصلاح طلب.

پی نوشت؛
افرادی که نوشته های قبلی مرا مطالعه کرده اند و نظرشان را شنیده ام به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه اول مسئولان جمهوری اسلامی هستند، مثل رؤسای زندان، بازجو و قاضیها که میگویند: ننویس دلیل در زندان بودنت نوشتن همین مطالبیست که باعث آب به آسیاب دشمن ریختن شده و تا زمانی که به نوشتن ادامه دهی به زندانهای بدتر تبعید میشوی و حتی می توانیم به “اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام” پرونده دیگر علیه تو بگشاییم.
گروه دوم افرادی هستند که علاقه چندانی به سیاست ومسایل اجتماعی وحقوق بشر ندارند، میگویند: بد نیست که می نویسی اینکه مردم میفهمند در زندان چه میگذرد خوب و آموزنده است، اما خیلی طولانی مینویسی مردم این روزها خیلی کرفتار هستند فرصت کافی و حوصله مطالعه متن های طولانی را ندارند، اگر بیشتر از یک صفحه باشد معمولا به سراغ مطلب بعدی میروند.
گروه سوم که اکثر آنها فعال سیاسی، حقوقدان، روزنامه نگار و افراد علاقه مند به مطالعه، پژوهش و نجات جهانشان هستند، معتفدتد باید با تمام جزئیات و کامل بنویسم. زیرا داشتن یک تصویر واقعی و کامل از زندان به کنشگران سیاسی و فعالان حقوق بشر کمک میکند، بتوانند به انسانهای مبحوس در زندان یاری دهند تا بتوانیم جرم زدایی و آسیب شناسی بهتری انجام دهیم. بدیهی است که ورود هر انسان به زندان هم به فرد، هم به خانواده او و هم به تمام جامعه و جهان آسیب میرساند و ما میتوانیم از این فاجعه که هر روز تخریبگر تر از پیش میشود جلوگیری کنیم.

من نویسنده نیستم و تمام نقدهایی که به نوشته هایم وارد شد را میپذیرم، اما ضمن اینکه تلاش به رفع ایرادها میکنم، لازم میدانم یادآوری کنم که من عکاس هستم و آنچه مینویسم نه یک متن ادبی که تلاش برای انعکاس وقایعیست که آنها را مشاهده کردم و محصول عکاسی بدون دوربین و فقط به وسیله قلم وکاغذ است.

در آخر با سپاس از تمام عزیزانی که در انتشار این متنها مرا یاری نموده اند وبه زندانیان کمک کرده اند و همچنین تمام عزیزانی که وقت برای مطالعه این آثار صرف نموده اند و تلاش میکنند گره ای از مشکلات زندانیان بگشاییم قدردانی میکنم. به امید روزی که نه زندانی باشد و نه محبوسی.

پایان قسمت نهم

قسمت های قبل را میتوانید با همین عنوان یعنی از اتاق ۱ تا سلول ۱۶، از هتل تا شکنجه گاه، … و در زندان همه با هم برابرند، اما برخی برابرترند، مطالعه بفرمایید.

تو را دوست میدارم، تو را که منفعل و مرده متحرک نیستی

تو را دوست دارم، من و تو این جهان را دگرگون میکنیم

من و تو کم نه و در هم نه و خم هم نه که باید با هم باشیم

من و تو حق داریم در شب این جنبش نبض آدم باشیم