اگر یک کارگر ستمدیده نسبت به ظلم، فساد، بی عدالتی و نقض حقوق خود و همنوعانش مطرح نماید. اگر روزنامه نگاری به قصد دفاع از حقوق مردم ستمدیده اطلاع رسانی نماید یا در مورد افراد اختلاسگر، کلاهبردار به قصد مبارزه با فساد افشاگری نماید، او را متهم به فعالیت تبلیغی علیه نظام میکنند و مُجرم امنیتی شناخته میشود.
اگر یکی از مردم به سوء مدیریتی که منجر به تبعیض، بیدادگری و فساد شد انتقاد کنند، متهم به توهین به رهبر میشوند و مُجرم امنیتی شناخته میشوند.
اگر یک پژوهشگر در مورد سوء استفاده طبقه موسوم به روحانیت و متصلان به آنان از باورهای مردم روشنگری کند متهم به “توهین به مقدسات” شده و او نیز چون دیگر افراد مذکور که فقط از طریق بیان حقایق و استفاده از قلم خود به مسالمت آمیزترین شکل ممکن انتقاد خود را مطرح نمود نیز “مُجرم امنیتی” شناخته میشود و مجازات، شکنجه ها، توهین و آزارهای فراوانی در انتظار اوست. اما آنگاه که یک کانسرواتیسم محافظه کار تندرو به رئیس جمهور یا هر یک از افرادی که جزء احزاب مورد پسند او نیستند توهین میکند، یا به رئیس یا نمایندهٰ سیاسی کشور خارجی که در قلمرو جمهوری اسلامی وارد ایران شده توهین میکند، آنگاه او مُجرم سیاسی محسوب میشود.
تفاوت بین مُجرم سیاسی و امنیتی چیست؟
یکی از مهمترین تفاوتها محاکمهٰ علنی ست، که منجر به رعایت انصاف و حقوق حداقلی متهم میشود.
در پرونده ای که توسط قرارگاه ثارالله و با اتهامهای “توهین به رهبر و بنیانگذار” و “فعالیت تبلیغی علیه نظام” گشوده شد، ابولقاسم صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب، مسئولیت قضاوت پرونده ام را برعهده داشت. محاکمه من کمتر از ۳ دقیقه طول کشید، از این ۳ دقیقه، صلواتی بیش از ۲ دقیقه را صرف فحاشی به من و تهدیدهای جنسی نمود، حرفهای خیلی زشت، مثل اینکه: میفرستمت پایین تا ترتیبت را بدهند، کارتان رسیده به جاییکه به امام و رهبر انتقاد میکنید؟ بعد به من گفت بیا اینجا را امضا کن. ۳ سال محکومیت به تحمل حبس، ۲ سال برای توهین به رهبر، ۲ سال برای توهین به بنیانگذار که با تدمیع ۲ سال آن اجراییست، ۱ سال هم برای فعالیت تبلیغی علیه نظام، امضا کردم و نوشتم به حکم صادره اعتراض دارم، اما ۳ روز بعد همان حکم بدون در نظر گرفتن لایحهٰ دفاعیه من در شعبه تجدید نظر توسط قاضی بابایی تأیید شد.
حال این روزها که نحوه محاکمه علنی روح الله زم را میبینم، باورم نمیشود این همان ابولقاسم صلواتیست که پس از آن فحاشی و تهدیدها میگفت: البته این سبک ترین پروندهٰ توست که منجر به ۳ سال محکومیت میشود، بلکه قاضی پرونده اصلی، بابت اتهام توهین به مقدسات، فعالیت تبلیغی گسترده علیه نظام و سب نبی، آقای خراسانی ست و من افتخار صدور حکم اعدام برای تو که برترین معاند در طول تاریخ بوده ای را ندارم، اما پس از اعدام پول طناب دار را خودم پرداخت میکنم و یک جشن بزرگ میگیرم.
فرصت دفاع و بهره بردن از وکیل مستقل، شجاع و شریف، اعزام به دادگاه و بیمارستان بدون لباس زندان و دستبند و پابند، با لباس شخصی و حس کرامت انسانی افراد بخشی از حقوق نقض شده فعالان سیاسی طی این سالها بود. این نقض حقوق بدلیل عدم رعایت قوانینی که انتقاد، اطلاع رسانی و افشاگری را جزء حقوق مردم ندانست و آنها را مصادیق جُرم امنیتی پنداشت رخ داد.
امروز رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی در رسانه ها، نقش فردی عادل را بازی میکند. اما هرگز دلیل محرومیت ۸ سالهٰ مرا از مرخصی بیان نکرده اند، البته بجز من بسیاری روزنامه نگاران و فعالان سیاسی بدلیل دفاع از حقوق مردم ستمدیده از مرخصی، محاکمه علنی و دیگر حقوق خود محروم بوده اند. با وجود اینکه تمام فعالیتهای ما مسلمت آمیز و به قصد اصلاح و ایجاد دگرگونی به نفع مردم و زادگاهمان بوده. اما شکنجه ها، آزارها، توهین و تحقیرهای فراوانی را تحمل کرده ایم، طوری که تحمل حبس را جزء کمترین سختیها میدانیم. به پای ما پابندهای تیز میزنند و ما را در خیابان میکشند، رفتاری که حتی با سارق و بزهکار هم روا نیست.
آقای رئیسی مدعیست جمهوری اسلامی در رعایت حقوق انسانی جزء سردمداران جهان است، اما ایکاش پاسخی برای ضربُ شتم و تهدیدهای جنسی، تعرضها و حتی آزار خانوادهٰ ما که بارها بویژه در بند الف ۱ و توسط مأموران قرارگاه ثارالله صورت گرفت داشته باشند. همچنین امیدوارم توضیح دهد چرا حالا علیرغم اینکه البته به ناحق مُجرم سیاسی محسوب میشوم، یعنی با درنظر گرفتن همین مصوبه جدید، من مُجرم سیاسی محسوب میشوم، چرا در بند زندانیان مالی محبوس شدم و محروم از مرخصی و حتی دیدار با دادیار خود هستم.
من در حال حاضر بابت پروندهٰ شمارهٰ ۹۷۰۶۲۰۰۰۴ شماره قرار ۹۷۰۰۰۵ به اتهام های ناروای “فعالیت تبلیغی علیه نظام” و “تشویش اذهان عمومی از طریق نشر اکاذیب” را تحمل میکنم.
البته هیچ نشر اکاذیبی در کار نبوده و هرآنچه را که نوشته ام واقعیت داشته و قابل اثبات است.
اما این اتهامات به دلیل انتقاد به عملکرد مسئولان زندان تهران بزرگ در سال ۹۷ به من وارد شد، طبق مصوبه جدید جزو جُرم سیاسی محسوب میشود، اما نگهداری من کنار افراد اختلاسگر به چه دلیل است!؟
انتقادهای من در نهایت در سال ۹۷ شنیده نشد و منجر به حادثه ای تلخ شد، یعنی به قتل رسیدن زنده یاد “علیرضا شیرمحمدعلی.”
بارها گفتیم عدم اجرای طرح طبقه بندی زندانیان، چه خطرهایی برای متهم، محکوم و تمام جامعه دارد، اما هنوز این قانون بدرستی اجرا نمیشود و من که یک فعال سیاسی هستم و تمام فعالیتهایم به قصد اصلاح و خدمت به مردم و زادگاهم بوده، کنار مجرمان مالی خطرناک و فاسد که باعث فقیر شدن میلیونها انسان شده اند، حبس و رنج مضاعف را تحمل میکنم.
خواسته من اجرای قانون است، اگر برائت و مرخصی شامل من نشد، حداقل کنار همفکر خود و دیگر زندانیان سیاسی باشم. کسی که با او حرف مشترک داشته باشم و بتوانم ادامه تحصیل دهم و با خانوادهٰ خود ملاقات داشته باشم.