خیر بازداشت چن تن از زندانیان سیاسی در ارتباط با از روز شنبه ۲۵ آبان که گروه گروه جوانان و نوجوانان از دختر و پسر را با کامیون به بند ۸ می آوردند زندانیان عادی و پرسنل زندان هم از سبعیت و وحشیگری با دستگیرشدگان به وحشت افتاده بودند. دستگیرشدگان را با کامیون به محوطه بند ۸ (که معروف به بند اطلاعات و سپاه است و اساسا زندانی است مستقل در داخل زندان گوهردشت ) می آوردند و با شلاق و باتوم و مشت و لگد به جان آنها می افتادند در حالیکه چشم بسته و دستبند زده بودند ... زخمی و غیر زخمی هم تفاوتی نداشت . این تنها شمه ای از رفتار و استقبال آنها، برای ورود بازداشت شدگان به زندان است… بازداشت شدگانی که حتی بقول خودشان تنها معترض وضعیت معیشتی خویش بوده اند ولی حال به اسم اشرار و نفوذی و اجیرشده به شلاق و شکنجه و اعتراف اجباری کشیده می شوند ، به بهانه امنیت! و معلوم نیست امنیت چه کسی؟! امنیت نظام یا امنیت مردم؟ زیرا حاکمان این درس را از پدر عقیدتی خویش ماکیاولی بخوبی آموخته اند که “وقتی امنیت مطرح است هیچ ملاحظه ای که عدالت – بی عدالتی ، انسانیت – بی رحمی، سرافرازی- سر شکستگی و امثالهم در آن نقش داشته باشند مطلقا نباید در نظر گرفته شود .”
ما زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج ضمن محکوم کردن این وحشیگری ها و رفتارهای ضد انسانی با دستگیرشدگان، و آرزوی صبر و پایداری برای همه خانواده های داغدار ، حمایت قطعی خود را از اعتراضات و قیام عادلانه مردم و جوانان با غیرت میهنمان اعلام می داریم و از کلیه مجامع و نهادهای بین المللی و حقوق بشری خواستار محکوم کردن این اعمال جنایت کارانه و تشکیل گروههای تحقیق و حقیقت یاب هستیم ، چرا که حکومت بعد از کشتار مردم در خیابانها ، برای مرعوب کردن ، دست به کشتار بازداشت شدگان هم خواهد زد و آن را مستند به اعترافات اجباری تلویزیونی خواهد کرد(خصوصا که اغلب بازداشت شدگان نوجوان و جوان هستند) این در حالی است که حکومت برای مردم به جان آمده از این همه ظلم و تعدی و فساد ، راه دیگری را برای مطالبه حقوقشان باقی نگذاشته و این اولیه ترین حق آنها( یعنی حق اعتراض) را هم این گونه وحشیانه پاسخ می دهد تا آنجا که حتی نمایندگان دست نشانده و منصوب حکومتی هم به آن اعتراف دارند! طی این اعتراضات و قیام شجاعانه جوانان میهنمان بار دیگر اصلاح ناپذیری این نظام بر همه عیان شد ، که حتی کوچکترین تجمع و اعتراض معیشتی را هم چه اصلاحطلب و چه اصولگرا با گلوله پاسخ می دهند و با نعل وارونه مردم را خشونت طلب ، اشرار و یاغی می خوانند و بعد می گویند “مردم خودشان همدیگر را می کشند!” بعد هم همدستان مرئی و نامرئی آنها در داخل و خارج کشور یعنی آن ” خود فرزانه دانانی” که دائما به تندر قیام های مردمی پارسِ جنبش اصلاحی و جنبش مدنی و شرکت در انتخابات و… را می کنند هم به کمک نظام آمده و این جنایات را تئوریزه و توجیه می کنند ، ولی غافل از آنکه قیام آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم میهنمان فضای بی هزینگی و مفت خوری را بر همه دودوزه بازان و وارفتگان سیاسی یکسره بسته است اگر چه با هزینه بسیار سنگین صدها شهید و زخمی و بیش از چندین هزار دستگیری ، و در سطحی دیگر این واقعیت را به اثبات رساند که همانگونه که لبنان و عراق ، سوریه نشدند و نمیشوند ، ایران هم سوریه نمیشود چون آنکه سوریه را سوریه کرد اکنون در اوج ورشکستگی اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی با اندک توان باقیمانده اش یعنی زور ، سرکوب و اسلحه، مستاصل، مشغول کشتار جوانان ایران است ولو اینکه چندین هزار را هم بکشد . این سوریه ای شدن نیست … سرنگون می شود ولی سوریه نمی شود .
محمد بنازاده امیرخیزی ، محمد علی منصوری، سعید ماسوری، حسن صادقی، مجید اسدی ، آرش صادقی ، پیام شکیبا