مثل هزاران هزار جوان دیگری بود که #استبداد_مذهبی، چهرۀ واقعی مذهب را به آنان نشان داده. «مقدسات» را به چالش کشید و برای همین رژیم حاکم به زندانش افکند. فعالیت سیاسی میکرد اما چون وابستگی به حزب و جریانی نداشت، چهره نشد. گواهش تنها یکی دو عکس بیکیفیت پیکسلی است که از او در دست است. نهایتاً در زندان به فجیعترین شکلی با ۳۰ ضربه چاقو بدنش را کاردآجین کردند و جانش را گرفتند.
تازه پس از مرگش رسانههای #حقوق_بشری و #عفو_بینالملل و امثالهم به یادش افتادند. از روی غریزۀ طبقاتیاش میدانست که #حقوق_بشر هم طبقاتی است. صنعتی است برای کاسبکاری سیاسی سازمانهایی که میگردانندش. توهمی به آن نداشت. نفوذ اصلاحطلبان و مدافعان رژیم را در آن میدید. چهرهسازی از آدمهای پفکی و تبدیلشان به قهرمانان یکشبه را میدید. در واپسین نامهاش نوشته بود: «چگونه صدای اعتراضمان را از اين حصار خارج كنيم در صورتی كه اگر باب میل برخی رسانهها (همان به ظاهر ناجیها نباشد) از انتشار آن امتناع میكنند، همان جريانهایی كه در بوق و كرنا كردهاند كه حامی مردم به ويژه #طبقه_كارگر هستند اما در خيلی از موقعيتها به خاطر منافع خودشان كارگران را ناديده گرفتهاند».
میدانست که برای چهرهشدن کافیست کمی خوشرقصی کند، اما جوابش یکی بود: «بهتر میبينم گمنام و ساكت باقی بمانم تا اينكه به خاطر شنيده شدن فرياد اعتراضم به هر خفت و خاری تن دهم».
در زندان #فشافویه زیر فشار تهدید جانی دست به اعتصاب غذا زد و بهعنوان یک زندانی سیاسی-عقیدتی خواستار انتقال از بند مجرمان بزهکار شد، اما صدایش به جایی نرسید. نهایتاً در صحنهآرایی مشکوکی، زیر نظارت زندانبان جمهوری اسلامی، به وحشیانهترین شکلی به قتلش رساندند.
#علیرضا_شیرمحمدعلی تنها یکی از جانباختگان گمنام طبقۀ کارگر در راه روشنگری و آزادی بود. به سهم خود نام او را به عنوان یک کارگر آتئیست سیاسی زنده نگه خواهیم داشت.
تصویر: مادر #علیرضا_شیر_محمدعلی در حال دفن پسر.
#گرافیتی #دیوارنویسی #آتئیسم #خداناباوری #کارگران
#زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #نه_به_زندان #نه_به_شكنجه #زندانيان_سياسي #زندانيان_عقيدتي#زنداني #زندانيان #زنداني_سياسي #ايران_آزاد #ايران_را_پس_میگیریم#کمیته_مبارزه_برای_آزادی_زندانیان_سیاسی #cfppi #آزادی_بیان #آزادی_اندیشه#آزادی_نزدیکست #آزادی_مذهب #آزادی_قلم #آزادی_معترضین #آزادی_سیاسی #آزادی_اجتماعی #آزادیخواه